خلاصه ماشینی:
"گرگ فورد،در مقالهاش به نام«ریوبراوو،الدورادو، ریولوبو»که بیشتر درباره«ریولوبو»بوده و اشارههایش به دو فیلم دیگر برای مقایسه با این فیلم است دیدگاه جالبی را راجع به گروه و رفاقتهای مردانه در فیلمهای هاوکس مطرح میکند و به تحلیل درستی از فضا،قصه و میزانسن اثر،دست مییازد.
جفری ناول-اسمیت،در مقاله«شکل و یک نقطه سیاه»، تحلیل نسبتا قابل قبولی درباره سه گانه شاهکار آنتونیونی ارایه میدهد و به نکات جالبی درباره خودشناسی و کوشش برای شناخت از سوی شخصیتها،اهمیت فضا در روابط(مثال روستای متروک در«ماجرا»)،امکان حصول برداشتهای بسیار متفاوت برای تماشاگر(کما این که به زعم نگارنده،در«کسوف»،برای آنتونیونی،پایان این عشق به دلیل اشاره به بمب اتم،مساوی با پایان بشریت و جهان است.
«توهم و واقع»عنوان مقاله رجینا کارنول،درباره پل شاریتس، فیلمساز تجربی است که طبق اشاره نیکولز،از لحاظ ساخت، شباهت زیادی به همان فیلمها دارد و شباهتش،زمانی بیشت میشود که مانند فیلمهای شاریتس،خاصیت سرسامآوری هم پیدا میکند!"