خلاصه ماشینی:
"در این عرصه،تخیل خلاق جریان دارد و گویی خدا،دگرباره به تماشای فعل خود مینشیند و بار دیگر،چون گنجی مخفی،از شناخته شدن میگوید و انسان خلاق،چون لوحهای است که این خلق را باز میتاباند و چون نیک بنگری سراسر حکایات عرفانی،که سرگذشت سلوک است و رفتن (غربت الغریبه)در جهن مثالین به وقوع میپیوندد و چون بخواهی،این حکایات تو را به آنجا میبرند.
با چه جهانی روبهرو هستیم؟ همانگونه که تقلید در هنر غربی،بیشتر بر بستر جهان عینی و روابط حاکم بر آن تمرکز دارد،در هنر ایرانی هم با بستر جهانی روبهروییم که دیگر عینی نیست؛دنیایی است ورای دنیای محسوسات که سعی در برهم زدن برخورد معمولی با اشیاء و اعیان دارد تا بتواند تعاریف خاصی از آنچه که همهء ما شاید با آن برخورد داشتهایم،ارائه کنهد.
یعنی یک روش گرایش اصیل بیان که بیش از گزارش صرف چیزی است که در مقولات ثابت وجود واقعی ارائه میشود»13 >کنشها تمنای عبور،سرگشتگی ماندن،شوق رسیدن، جستوجوی مدام،گذر از مراحل و موانع گوناگون،نظر کردن به عالمی فراتر،حس تنهایی و بیپناهی و جدایی،گم شدن و سردرگمی،حرکت در عوالم گوناگون و در دنیای اثر،آرمان و هدف متحولکننده،کنش و حس غالب قصههای ایرانی است که نباید همزمانی و توازی حضور آنها را در آثار گوناگون از یاد برد.
سرگشتگی ماندن:شاید این ویژگی با آنچه که در بخش گذشته گفته شد،به نظر مشابه و همانند آید،اما باید توجه داشت که تفاوت ظریفی در این میان وجود دارد که به شناخت وضعیت برتر و حرکت به سوی آن باز میگردد."