خلاصه ماشینی:
"کیل معتقد بود که همشهری کین دقیقا با فیلمهای بسیار معمولی هالیوود منطبق است،اما بازن میگوید اعتماد ولز به نما-فصل(یا برداشت بلند)و به کارگیری ژرفنما،نشانگر نوعی تضاد اشکار با تجربیات سینمای کلاسیک است که ما را از عادتهایمان دور میکند براساس نظریه آندره بازن،در تدوین کلاسیک، زمان انتزاعی و ذهنی جانشین نوعی ابهام در بیان میشود که بهطور تلویحی واقعیت را دربر میگیرد.
(برای مثال،آن دیدگاه به جای تمامیت فیلم،بر روی فصول متمرکز میشود)،اما تأکید بازن روی ابهام ظاهری فیلمهای ولز با دیدگاه سومی راجع به همشهری کین موافق بود که فیلم را به عنوان الگوی اولیه روایت مدرن و شکسته تلقی میکرد.
تأسف تامپسون نیز از آنجا ناشی میشود که او هم از پرداختن به اصل مطلب خودداری کرده و درنیافته که کین خود زاده شرایط و محیط بوده و در حقیقت قربانیام در دست قربانیکنندگان محسوب میشود،اما نیازی نیست که ما در این مورد،تابع تامپسون باشیم،هرچند که فیلم شگفتآور همشهری کین چنین است."