خلاصه ماشینی:
"سر صحنه غالبا به من میگفت: «من عاشق خندههای تو هستم،باز هم دوست دارم صدای آن را بشنوم!»اگر از بازی در نقش ساتین لذت بردم،به لطف شور و هیجان بیحد و مرز«باز»،اعتماد کاملش به من و ارادهء راسخ و باورنکردنی او بود.
» *توازی بین این نقش و حوادث اخیر زندگی خصوصی شما عجیب بود،اینطور نیست؟ تصور میکنم به عنوان یک زن استرالیایی،برعکس اکثر آمریکاییها،توان آن را دارم که به طور آشکار دربارهء جنبههای گوناگون زندگی خصوصیام صحبت کنم.
*چطور نقش ساتین به شما سپرده شد؟ زمانی که در برادوی مشغول بازی در نمایش«اتاق آبی» بودم،یک دسته گل سرخ به همراه یادداشت کوتاهی از بازلورمان دریافت کردم با این مضمون:«نقشی برای شما دارم.
در سیدنی در منزل«باز»که قبلا یک آسایشگاه بیماران روانی بوده،ساکن بودیم!من و ایوان مک گرگور تمرین آواز و ژیمناستیک میکردیم،چون باید خودم بندبازی میکردم و به هیچوجه نمیخواستند از بدل استفاده کنند!به علاوه تستهای متعدد لباس،مو و گریم را پشت سر گذاشتیم،چون«باز»خیلی دقیق و وسواسی بود و به کوچکترین جزئیات نیز اهمیت میداد.
در این فیلم نقش زنی را ایفا کردم که در جزیرهء جرسی زندگی میکند و منتظر بازگشت شوهرش از جبههء جنگ است.
*ممکن است دربارهء داستان فیلم اطلاعاتی به ما بدهید؟ نه!فقط میتوانم بگویم که کار کردن با لارنس فون تریه که این نقش را خصوصا برای من نوشته،برایم مایه افتخار است.
در واقع همیشه در قالب دیگران بیشتر احساس راحتی میکردم تا قالب خودم!حتی پیشنهاد بازی در نقش خودم، نیکول کیدمن،را در فیلمی رد کردم."