خلاصه ماشینی:
"زن و شوهر پیری که فرزند بیست ساله خود را پس از بیست سال از زیرزمین بیرون میآورند تا در کنار قفس شیرها، عکس یادگاری بگیرند، ورزشکاری که در رؤیای قهرمانی است و زنی که ادعا میکند هنرپیشه تئاتر و سینماست و در آخر مرد ژولیدهای که او هم حاضر میشود تمام دارایی خود را بدهد تا با صندلی کاذب دیکتاتور ساقطشده عکس بیندازد.
گفتوگوی ما را با صادقی بخوانید ■ آقای صادقی در شروع میخواستم در مورد متن نمایش عکس یادگاری صحبت کنید که جرقههای اولیه آن چطور به ذهن شما خطور کرد؟ راستش را بخواهید یک خبر در حد سه سطر در یکی از ستونهای روزنامهها خواندم که هنگام فرار صدام و آن غارتی که در سرتاسر عراق رخ داد ـ بهخصوص در بغداد ـ شخصی به کاخ صدام رفت و فقط صندلی صدام را دزدید و آن را در گوشة پیادهرو یکی از خیابانهای اصلی بغداد قرار داد و با نشاندن افراد روی آن از آنها عکس میانداخت و در مقابل مبلغی پول میگرفت."