خلاصه ماشینی:
" وقتی که وارد دانشگاه میشوید با تصویر یک استاد، یک توقعی در بیرون ایجاد میشود، حالا خود آدم هم، کمی محتاط میشود برای کار کردن چون توقع دیگری از او دارند، با توجه به شناختی که در این یکسال اخیر از تئاتر ایران به دست آوردهاید، میدانید که کار کردن در تئاتر اینجا خیلی هم ساده نیست به اضافه اینکه یک خط و خطوط مشخص که بتوانید از یک جایی شروع کنید تا به یک جایی بروید وجود ندارد، بلکه بستگی به این دارد که فصل چگونه باشد، مدیر چه کسی باشد تا بشود چگونه کار کرد.
اما در حقیقت برگ من، آن قضیه بهدلیل بیبرنامگی و جملهای که خود شما در اول جلسه فرمودید باز تبدیل میشود به همان آمار دادن، یعنی آماری که انجمن کارگردانان (که بنده هم عضوتان هستم) میتوانیم بدهیم که در فلان جلسه را فلانی صحبت کرد در گام دوم هم این اتفاق میافتد، حالا در سومی را بعد عرض میکنم که دیگر برای من در آن سومی خیلی خطرناکتر است از آدمی به نام دلخواه، دیگر اصلا انتظار ندارم که چنین اتفاقی بیفتد.
آقای کریمی ■ آقای نصرت کریمی قرار بود بیاید که من این را به این حساب گذاشتم که جایگزین شده البته از نظر من اصلا اشکالی نداشت، من دوست دارم اگر قرار است سمینار، کنفرانس یا سخنرانی تشکیل شود حداقل دو هفته قبلش بدانم چون در آن دو هفته باید خودم را آماده کنم، مهم نیست چه موضوعی، حتی ممکن است موضوعی باشد که بیست سال مطالعه کرده و خواندهام ولی دوست دارم در آن دو هفته خودم را آماده کنم با توجه به نوع شنونده و مخاطبی که دارم و خب فرصت آنجا کم بود در نتیجه این را به این حساب نمیگذارم که کانون کارگردانها خواستند فقط آمار بدهند و سریع از دو نفر سوءاستفاده کنند من قضیه را اینجوری نمیبینم، فکر میکنم که آقای نصرت کریمی نتوانست بیاید."