خلاصه ماشینی:
"اول آنکه اوضاع تیاتر در این دیار که نام مؤنث دارد از عهد ماضی و حال و آینده بهبود نخواهد یافت و همین هست که است و یقین بدانید که خواهد بود از بهر آنکه مطرب و مطربه حرف بسیار میفرمایند و عمل نمیکنند که گفتهاند: دو صد گفته چون نیمکردار نیست!
الحق و الانصاف که انشایی موزون و دلپسند مشق کرده چنان که استادنا «فرشی ابن فرشی» به لسان مبارک فرموده است: «دلمان میخواست این مشق ما نوشته بودیم به فنارسه که در تاریخ بماند!» و چون چنین نشده است، نیمه استادنا «زاغی پسر» عنود ابن عنود امر کرده فنارسه به لسان فارسی را استادنا اعظم برگردان کنند و به روز جهانی تیاتر بانویی مکرم و معظم و مفخم و عارفه آن را تلاوت کنند بهر مطربان.
«زاغی پسر» به جهت عقدههایی که در دل آماس کرده دارد به مثل غدههای سرطان، بعد از برگردان پیام به فارسی سلیس، بر کرسی خود جلوس فرموده و عزم جزم کرده که پیامی بنویسد که کس ننوشته باشد و به هر ترفند که شده سنه دیگر به سراسر عالم مخابره کنند تا زمین را بجنباند و همه امورات تیاتر عالم را زیر و زبر کند چنان که به این دیار بکرده است تا شهره شود به مثل برادر لقمان از پس آنکه نتوانسته لقمان باشد.
جماعت تیاتر از مطرب و مطربه جز قلیلشان دنیاشان آخرت یزید بوده است و همه امید بر آن بستهاند که در «جمادیالثانی» چه خواهد شد؟ که پیش از این در «برزخ» بودند و اینک در «دوزخ"اند و فریادرسی نیست، باشد که حقتعالی بعد از «جمادیالثانی» در بهشتشان مسکن دهد."