خلاصه ماشینی:
"نمامان ما را پرت کردهاند که چه خوب شد که بیمار شد،یا بیمار بود یا بیمارش کردند و گرنه این رنج و مرارت اقسام دیگری هم داشت!دیگر حکایت سایت«جامع اللغات باصطلاح الزمان فی تکمیل الانسان فی معرفهء الناس فی احوال مطرب و تیاتر»یک فقره نامه«کس بیبین سرباز»آمده بود از حسین ابن منصور سر سلسله فرقه پارساییه خطاب به زعمامت«منزل تیاتر» که از«راد»مردان روزگار است و سپاس و تمجید و تهییات و تبریکات بود اندر برگزاری یا برگذاری«جشن بزرگ تیاتر»که الحق و انصاف یک سر و گردن از پیام جهانی روز تیاتر آن شیخ عرب سرتر بود و چرا اصلا ما همین فقره را پیام جهانی ملی نکرده بودیم جای سؤال دارد.
و اما یک قسم خبر دیگر به ما راپرت کردهاند اندر احوالات حسین ابن آستانه اشرفیه که جوف سلسله«خبریه»به زعامت پیر پردهنشین سر سلسله تیاتر و هنر و فرهنگ ایران زمین فرقه «منتظریه»که علی الدوام در حجاب باشد،بهر نشر دین و عرفان به بلد فنارسه رفته و مشق سماع مولوی میکند."