خلاصه ماشینی:
"بعد از انقلاب، چون من بازنشستة مخابرات بودم، قراردادم با تلویزیون لغو شد و آمدم بیرون، و به این فکر کردم که خب حالا باید چه کار کرد؟ در آن وقت من متوجه شدم که اصلا بیرون کردن من، برایم نعمتی بود.
اما بعدها همین ]فرهنگ آثار] باعث شد که من دوباره شروع به کار کنم هر چند تمام طرحها و کارهایم مانده است.
در مقابل نسلی که ادبیات فرانسه را آداپته وارد ایران کردند و شخصیتهایی مانند محمد طاهر میرزا اسکندری و نسل آخرشان ذبیحالله منصوری که اقتباس و برداشت آزاد را جایگزین وفاداری به ترجمه کردند در این زمینه چه نظری دارید؟ ـ آنها از یک لحاظ کارهای قشنگی ترجمه کرده بودند.
ذبیحالله منصوری یک ژورنالیست بود، بااستعداد بود، خودش میساخت، اضافه میکرد، ولی به هر حال هم ذبیحالله منصوری و هم مترجمان در دورة قاجار، اینها ما را پر میکردند، و ما با خواندن آثار آنها شروع به کتاب خواندن و کار کردیم.
در حوزة ادبیات نمایش هم کم و بیش ضعفهای عمدهای داریم، گذشته از اینکه به هر حال نویسندگان بزرگ و نامداری در عرصة ادبیات نمایشی ایران زمین داریم اما امروز با وجود این همه نویسندة جوان، ادبیات نمایشی ما در دنیا مطرح نشده است...
متأسفانه من در مورد ادبیات نمایش نمیتوانم اظهار نظر کنم، چرا که مدتهاست از این حوزه دور افتادهام و نتوانستهام کارهای نمایشی را ببینم، خب کسی که کارهای نمایشی را ندیده است و در جریان کارها قرار نگرفته است، حق اظهار نظر ندارد چون نمیداند که در کجاها افت وخیز بوده و کارها به لحاظ کمی و کیفی چگونه هستند."