خلاصه ماشینی:
"بنابراین ذهن بکت، از همان کودکی، به واسطه کتب درسی، اشعار و داستانهایی که در ادبیات مکتوب و منقول ایرلند وجود دارد با واژه انتظار و مفهومش به خوبی آشنا شده است.
کارشناسان با تکیه بر رفرنسهایی که از کتاب مقدس در نمایشنامه «چشم به راه گودو» آمده، اقناع شدهاند واژه گودو از God به معنای خداوند حاصل شده است.
بالزاک دو نمایشنامه نوشته که یکی از آنها به نام «انجامدهندگان» پرسوناژی غایب به اسم گودو دارد، که قرار است از شرق بیاید و در لیون فرانسه سرمایهگذاری کند، و البته او نیز هیچگاه نمیآید.
اما فکر میکنم آنچه که بیشتر و پیشتر از همه اینها بکت را نسبت به این واژه و نوع حضورش تیز کرده، همان نمایشنامه «انجامدهندگان» بالزاک است.
همزمان با «چشم به راه گودو»، به شکلی اتفاقی، یونسکو نمایشنامه «صندلیها» را مینویسد که در ساخت آن بسیار به موضوع «انتظار» توجه شده است.
بکت در سال 1927 در دوبلین دیپلم علوم فقهی گرفته؛ چطور ممکن است آدمی که درس مذهب خوانده، در آثارش به شکلی عادی و بیتفاوت با این مسئله برخورد کند؟ چه کسی گفته بکت علوم فقهی خوانده است؟!
در کشورهای بلوک شرق که رفته بودم، منتقدین در نقدهایشان بر این اثر بکت، عنوان کردند بکت میخواسته نشان دهد چطور امپریالیسم در زمین فرو میرود و به پایان نزدیک میشود.
آنها بر این باور بودند در «آه، ای روزهای خوش» این سوسیالیسم و کمونیسم است که به سینه زمین فرو میرود و به زودی نابود خواهد شد، در صورتی که بکت نه مبلغ سوسیالیسم بود؛ نه ربطی به امپریالیسم داشت."