خلاصه ماشینی:
"کوری تکرار تکرار تاریکی است علی جمشیدی اشاره: اینجا حقیقتا چیزی برای دیدن وجود ندارد و این دختر، دختر کور، دنیاش تاریک است.
تاریکی بسیط است و وهم سایهها و بر صحنه «قشقایی» همة اینها، در حس این دختر هست و در تئاتر «احصایی» به تجلی.
بازی عجیب و دلتنگکنندهای است این مکالمه، که دختر برای شکستن سکوت و غلبه بر ترس تنهایی آن را انجام میدهد.
اما نباید نادیده گرفت که جدال سنگین و آتشینی که در روان دختر به پا میشود و پسر که او نیز اهل بازی میشود و به گود وارد؛ به طرزی کش داده میشود که نمایش به جای نفسگیری مخاطب [که میتوانست این گونه باشد] میل او را به سمت خستگی و خمیازه مایل میکند و پسر نمایش که اصلا حضورش در خیلی از صحنهها محو است و به راحتی وجودش فراموش میشود و طبعا تنها «دختر کور» است که چشم را میرباید و نقطه ثقل و نگهداشت صحنه میشود."