خلاصه ماشینی:
"آپولون وپیشگوییهای او فقط مسئله را پیشگوییکردهاند، و نکته مهم این است که آنها قدرتمانع شدن و قدرت خلق سرنوشت ادیپ راندارند.
- اما در این نمایشنامه چونبه صورت یک ژست است تأکید بر یک عملخودانگیخته انسانی دارد که خود را محاکمهو محکوم میکند.
در واقع سرنوشتیکه خود عملکننده آن میشود و بر آن چیرهمیگردد و اتفاقا همین نکته است که اهمیتپیدا میکند و این ژست، یک تفکر جدید ومدرن است.
اگر این بدبینی در آثارسوفوکل را از نوع یک عمل نهیلیستی یاشکست مطلق قلمداد نکنیم لازم است کهدرام ادیپوس را در کنار سایر آثار او بهخصوص در ارتباط با تراژدی «ادیپ درکولینوس» قرار دهیم و بعد نتیجه بگیریم.
اما به درستی کسینمیداند که سوفوکل وقتی سرگرم نوشتنادیپ بود به درام دوم هم میاندیشید یا نه؟از سویی دیگر این نکته جالب است که درنمایشنامه اول هیچ نشانهای وجود ندارد کهباید به متن دوم منجر شود.
کاراکترهای تراژیک هنگامی کهرودرروی هم قرار میگیرند هر دو گرایشیبه یک نوع اخلاق دارند اما هیچ کدام مطلقا برحق نیستند و این مسأله نسبی است.
چون من بخانه برمی گردم و آن مردگفتههای مرا میشنود به من میگوید: «خجالت نمیکشی از اینکه در خصوصکارهای زیبا سخن میگویی و حال آنکهنمیدانی «زیبا» چیست و کوچکترین خبریاز آن نداری؟ تو که از خود «زیبا» اینهمهبیگانهای چگونه میتوانی تشخیص بدهیکه گفتار یا کردار کسی زیباست یا زیبانیست؟ مادام که حال تو چنین است، گمانمیکنی که زنده ماندن برای تو بهتر ازمردن است؟ آری، سرنوشت من این است که هم ازشما سرزنش و دشنام بشنوم و هم از او."