خلاصه ماشینی:
"تمام شب در کنار آتش،نشستیم؛ فکرمان دودآلود و چشمانمان نیمه باز، صدای قلبمان خاموش، و کاخهای دلمان ویران...
*** تمام شب را در کنار آتش: جان کندیم.
در اطراف ما وقتی که گلهای زندگی شکفته میشد مثل این بود که سکوت شکسته شده باشد، نخست شکست و امید شعلهور شد، و سپس مانند جرقههای کوچکی که در اجاق بود بر اثر برخورد با سنگهای اجاق به خاموشی گرائید و معبد کاغذین عشق ما با خاک هموار، و به خاکستر مبدل گردید.
*** مانند یونس*صاحبدل شدن انسان را از درون انسان نگریستن.
قدرتی که در تخم و رنگی که در گل نهفته است؛ سری که در درخت،و میوهای که برشاخ است؛ معجزهای که در خاک،و نظم و ترتیبی که در انسان است، دوست داشتن،معنائی که کائنات را دربرمیگیرد.
ه دوست داشتن:زندگی و مرگ را دوست داشتن.
عقل،اندیشه و جنون را دوست داشتن، دوست داشتن:گریه و خنده را دوست داشتن.
علت،هستی،بزرگترین حقیقت است؛ دوست داشتن-بدون دوست داشته شدن-هر چیزی را دوست داشتن..."