چکیده:
در این مقاله که به شرح و نقد یکی از نظریات مهم دربارهی آیندهی
جهان و مناسبات فرهنگها و تمدنها اختصاص دارد، نویسنده، ابتدا
نظریهی پایان تاریخ را، که از سوی فوکویاما در سال 1992 مطرح شده
است، توصیف مینماید و در بخش بعدی به نقد و ارزیابی این نظریه
اهتمام میورزد.
به اعتقاد نویسنده با توجه به جایگاه و موقعیت کنونی آمریکا،
پایههای نظری و عملی نظریهی پایان تاریخ متزلزل شده است زیرا:
1 ) طبق دکترین جنگ بازدارندهی آمریکا که پس از حادثهی 11 سپتامبر
به اجرا درآمد، آمریکا این حق را به خود میدهد که هر کشور و منطقهای
را که فرضا و در خیال آمریکا در آینده تهدید و سد منافعش باشد مورد
تهاجم ویرانگر نظامی قرار دهد.
2 ) آمریکا در شرایط کنونی جهان در راستای بیمهی امنیت جهانی برای
خودش با کمک تکنولوژی نظامی (تهاجم، تجاوز و اشغال کشورها) و
تکنولوژی اطلاعاتیاش، تحمیل ارزشهای آمریکایی را برای دیگران
دنبال میکند.
3 ) توسعهی اقتصادی برای رسیدن به نظم، ثبات و فراهم بودن اکثر
امکانات زیستی برای بیشتر و یا همهی مردم لازم میباشد اما کافی
نیست، به عبارت دیگر توسعهی اقتصادی به تنهایی مبنای نظم و امنیت
و رفاه نمیتواند باشد مگر اینکه عوامل انسانی و معنوی نیز او را
همراهی نمایند.
از سوی دیگر توسعه اقتصادی به ویژه در قالب منطق بازار آزاد
چیزی نیست که به طور حتم و ضرورت به لیبرال دموکراسی بیانجامد،
یعنی میتوان به توسعه اقتصادی دست یافت بیآنکه به نظم لیبرال
دموکراسی تن داد مثل کشورهای مالزی، اندونزی، تایوان، چین،
سنگاپور، کره، ژاپن و...
4 ) فوکویاما به این واقعیت اقرار دارد که در پارهای از جوامع پیشرفته و
به ویژه ایالات متحده، هنجارهای اجتماعی غیررسمی، ولی بسیار مؤثر
و ضروری در ساماندهی جامعه به شدت ویران شده است. طبیعتا این
حالت، مطلوب و سازگار با مدعیات لیبرال دموکراسی فوکویاما
نمیباشد.
بنابر این، براساس ادلهی فوق، نویسنده، معتقد است نظریهی پایان
تاریخ به پایانش رسیده است.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد نویسنده با توجه به جایگاه و موقعیت کنونی آمریکا، پایههای نظری و عملی نظریهی پایان تاریخ متزلزل شده است زیرا: 1 ) طبق دکترین جنگ بازدارندهی آمریکا که پس از حادثهی 11 سپتامبر به اجرا درآمد، آمریکا این حق را به خود میدهد که هر کشور و منطقهای را که فرضا و در خیال آمریکا در آینده تهدید و سد منافعش باشد مورد تهاجم ویرانگر نظامی قرار دهد.
یعنی نخست این گروه پارادایمها و ریزتر از آن نظریات و قوانینی را در مورد انسان، جامعه و روابط انسانی ارائه مینمایند که به تدریج و در بستر زمان از سوی سیاست مداران، مدیران، دولتها و مراکز قدرت به آزمون گرفته میشود - البته غالبا همین اصناف دست به چنین آزمونی میزنند - هر چند اندیشمندان به غرض آنگونه استفاده، ممکن است نیاندیشیده باشند.
نقد و ارزیابی نظریهی پایان تاریخ 1 ) دانش و تکنولوژی مدرن که رکن رکین نظریهی پایان تاریخ را میسازد و عمدهترین عامل پیدایش و زایش نهادها و سازمانها و شیوههای ساماندهی پایانی جامعهی انسانی میباشد، در حال پیشرفت، نو و دگرشدن است و این روند همچنان ادامه خواهد داشت.
و به هرحال این آن چیزی نیست که نظریهی پایان تاریخ در پی آن است؛ یعنی پایان نهادی و سازمانی جامعهی بشری و این که لیبرال دموکراسی نهاییترین چهرهی آن است و تنها تغییر و تکامل در درون آن رخ میدهد.
نظریهی پایان تاریخ فوکویاما، که دقیقا با توجه به جایگاه و موقعیت کنونی آمریکا ارائه شده است، از سوی خود آمریکا، پایههای نظری و عملی آن، لرزان شده است؛ زیرا: 1 ) دکترین جنگ بازدارندهی آمریکا، که پس از حادثهی 11 سپتامبر، عملا آن را به اجرا گذارده، است."