چکیده:
از بحثهایی که امروزه در فلسفهی دین به آن توجه شایان میشود،
بحث تجربهی دینی میباشد. هر چند که تجربهی دینی ـ مکاشفه در
اصطلاح فرهنگ اسلامی ـ سابقهای دیرین به درازای تاریخ دین دارد،
ولی نقد و بررسی آن در دین و موجه ساختن عقاید دینی پیشینهای
کوتاه دارد. در این مقاله سعی بر آن است که، ضمن ارائهی تعریفی از
تجربهی دینی، مسائل اساسی مطرح در آن ذکر شود. لذا به بررسی آراء
دو تن از متفکران برجسته در این حوزه پرداخته شده است؛ رودلف اتو و
ریچارد سوئین برن. عمدهترین تلاش اتو در کتاب «مفهوم امر قدسی»
منعکس شده است، که در این جستار به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته
است. آن گونه که میکائیل مارتین ذکر میکند، تقسیمبندی تجربهی دینی
توسط سوئین برن، یکی از جامعترین و واضحترین تقسیمبندیهایی
است که در ادبیات معاصر به چشم میخورد. لذا این نوشتار درصدد
است با رویکردی توضیحی، و نه لزوما نقادانه، تصویر روشنی از بحث
«تجربهی دینی» سوئین برن ارائه نماید. البته نقطهی مرکزی در بحث از
سوئین برن، استدلالی است که او، براساس تجربهی دینی، برای اثبات
وجود خداوند، اقامه کرده است؛ استدلالی که در آن اصل زودباوری به
کارگرفته شده تا موجه بودن باور به وجود خداوند براساس تجربهی
دینی به اثبات رسد.
خلاصه ماشینی:
"(همان، 98) 3 ) تجربهی دینی نوع سوم همانند نوع دوم است با این تفاوت که متعلق تجربه امری نیست که عموم مردم احساس کنند ـ نه جنبهی ماورای طبیعی آن و نه تمثل معمولی آن ـ اما شخص تجربه کننده در توصیف آن از ادبیات معمولی استفاده میکند؛ یعنی الفاظی که به حقایق معمولی در حیطهی ادراک انسانهای عادی اشاره میکند.
اگر این رأی کتز درست باشد که تجربههای دینی با یکدیگر تفاوت فاحش دارند، آیا در این صورت میتوان در خصوص متعلق تجربه و اعتقاداتی که بر مبنای چنین تجربههایی شکل میگیرند چیزی گفت؟ آیا تجربهی دینیای که تا این حد مقید به مفاهیم پیشین است، میتواند مبنای استواری برای اعتقادات دینی فراهم آورد؟ خلاصه آن که آیا ما میتوانیم تجربهی دینی را توجیه کنندهی اعتقاد دینی تلقی کنیم؟ (علمی، 1377 ، 96) تجربهی دینی و توجیه (79) باور به وجود خداوند آنچه در نگاه نخست به تجربهی دینی جلب توجه میکند، فرضی بودن تجربهی دینی است.
(همان، 97) حال اگر این اصل به حیطهی تجربهی دینی تعمیم یابد بدین معنی خواهد بود که در صورت موجود نبودن شرایط خاص، اگر به نحو معرفت شناختی به نظر فاعل شناسا برسد که خداوند یا حقیقتی ماورائی حاضر است، آنگاه احتمالا خدا یا آن حقیقت ماورائی حاضر است و به تعبیر دیگر وجود عینی دارد.
نتیجهگیری اما آنچه دربارهی نظریهی سوئین برن در پایان میتوان اظهار کرد آن است که تجربهی دینی در شرایطی خاص ـ شرایطی که توسط سوئین برن نیز مطرح شد ـ فقط میتواند شاهدی قوی برای فاعل شناسا (تجربه کننده) باشد و برای دیگران فقط این احتمال وجود خواهد داشت که متعلق تجربهی شخص تجربه کننده تحقق داشته باشد."