چکیده:
نویسنده در این مقاله،ضمن تشریح قافیه و عیوب آن،ابیاتی را از کتابهای ادبیات فارسی دورهی متوسطه که چنین عیوبی دارند استقرا و بیان کردهاند.
خلاصه ماشینی:
"مگر کان دلاور گوسال خورد شود کشته بر دست این شیر مرد (کتاب ادبیات فارسی 1،صفحهی 13)بگیر و ببر زنده بر دار کن وزو نیز ما من مگردان سخن (1/13)برآمیخت رهام گرز گران غمی شد ز پیکار دست سران (2/8)بلبل از گل بگذرد چون در چمن بیند مرا بتپرستی کی کند گر برهمن بیند مرا در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل هرکه خواهد دیدنم گو در سخن بیند مرا (2/81)جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن (3/81) بدو باشد همیشه خرم و کش بر آن امید کاو بانگی کند خویش (3/114)ای صبحدم بین که کجا میفرستمت نزدیک آفتاب وفا میفرستمت دست هوا به رشتهی جان بر گره زدهست نزد گرهگشای هوا میفرستمت جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است ورنه بدین شتاب چرا میفرستمت (3/116)دست درکش کرد با آتش به هم خویشتن گم کرد با او خوش به هم (3/118)تو کجایی تاشوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت (3/192)اینچه ژاژ است و چه کفر است و فشار پنبهای اندر دهان خود فشار (3/193)کنونت که امکان گفتار هست بگوی ای برادر به لطف و خوشی که فردا چو پیک اجل در رسد به حکم ضرورت زبان درکشی (3 تخصصی/104)گل همین پنج روز و شش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد (3 خ/106)بری دان ز افعال چرخ بری را نشاید ز دانا نکوهش بری را همی تا کند پیشه عادت همی کن جهان مرا جفا را تو مرصابری را نگر نشمری ای برادر گزافه به دانش دبیری و نه شاعری را به هارون ما داد موسی قران را نبودست دستی بر آن سامری را تو با قید بیاسب پیشسواران نباشی سزوار جز چاکری را پسندست با زهد عمار و بوذر کند مدح محمود مر عنصری را (3 خ/157)یکی برزیگری نالان در این دشت به چشم خونفشان آلاله میکشت (3 خ/297)اکفا عیب قافیههایی است که روی آنها در تلفظ یکسان یا نزدیک به هم ولی در نوشتن مختلف باشند."