چکیده:
امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن گاه که با مردم بیعت کردند و حکومت را به عهده
گرفتند، در اولین گام به اصلاح اداری دستگاه حکومت پرداخته و کارگزاران فاسق و
نالایق عثمان را برکنار و افرادی شایسته و کارامد را به خدمت گماردند. کارگزاران آن
حضرت از لحاظ عملکرد، دو دسته بودند:
الف. گروهی که تا آخر، هم پای رهنمودها و دستورالعمل های امیرالمؤمنین(علیه السلام)
پیش رفته، مشکلات و گرفتاری ها را برطرف و وظایف خود را به بهترینوجه انجام دادند
ونقش بسزایی در پیشبرد اهداف آن حضرت ـ گسترش عدالت، احقاق حقوق مردم، برچیدن فساد
و آبادانی جهان اسلام ـ داشتند.
ب. گروهی که با ظاهرسازی یا به دلیل شرافت خانوادگی و یا به صلاحدید مشاوران و
نزدیکان امام(علیه السلام)روی کار آمدند و پس از مدتی از مقام و موقعیت خود
سوءاستفاده کردند و با خیانت و کارشکنی، نقش مؤثری در تضعیف حکومت امام(علیه
السلام)داشتند. به محض اطلاع آن حضرت از اوضاع ایشان، برخی مورد غضب و نفرت امام
قرار گرفته و از کار برکنار. و برخی دیگر از ترس بازخواست و عزل شدن، از حکومت
عادلانه امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرار کردند و به معاویه ملحق شدند.
دراین مقال، زندگی دو تن از کارگزاران حکومت علوی، که بیش ترین نقش را در تضعیف
حکومت امام(علیه السلام)ایفا نمودند، مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"اشعث گفت: «این پرچمی است که به نظر علی بزرگ و با اهمیت می آید، در حالی که به خدا سوگند، در نظر من از پر نرم شترمرغی سبک تر است و پناه بر خدا اگر این جریان مرا نسبت به شما تغییر بدهد و خشمناک گرداند!»([21]) امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای جلوگیری از ادامه این معضل، که بر اثر کوته فکری و خودخواهی اشعث ایجاد شده بود، دست از تصمیم سابق برداشتند و به او پیشنهاد کردند که همان مأموریت پیشین خود (فرمان دهی کل هر دو قبیله) را بازگیرد.
نکته جالب توجه این که در همین ایام، که امام(علیه السلام) پس از بازگشت از نهروان سرگرم تشجیع سپاه عراق برای نبرد دوباره با معاویه بودند اشعث آخرین کوشش خود را در یاری رساندن به معاویه انجام داد و به علی(علیه السلام) پیشنهاد کرد که همچون عثمان، معاویه را در شام ابقا کند!([49]) ب ـ ابوموسی اشعری ابوموسی اشعری عبدالله بن قیس، صحابی پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اصلش از یمن بود و به طایفه اشعر، از قبایل یمانی، نسب می برد که خود بخشی از قبیله قحطان به شمارمی رفت.
([77]) 3ـ عزل ابوموسی امام(علیه السلام) فرزند خود، حسن بن علی و عمار یاسر را به جانب کوفه روانه کردند و توسط آنان، نامه ای که حاوی عزل ابوموسی از حکومت کوفه و نصب قرطة بن کعب به جای وی بود، فرستادند، مضمون نامه چنین بود: «اما بعد، من صلاح دیدم که تو از این مقام کنار بروی؛ مقامی که خدا برای تو در آن نصیبی قرار نداده است؛ چون نافرمانی می کنی."