چکیده:
مکان کجاست و ماهیت آن چیست؟ این شاید یکی از قدیمی ترین پرسشهای انسان اندیشمند بوده است. در این مقاله ابتدا تعریفی اجمالی از مکان ارائه میشود و از آنجا که مکان اقلیدسی (هندسیه اقلیدسی) و اصول آن تا عصر نیوتن و کانت، یعنی تا پایان قرن هیجدهم، هندسه مسلط زمانه بود، به آن پرداخته میشود، آن گاه آرای برخی از فلاسفه تا کانت در این خصوص مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"ابن سینا بالاخره تعریف مورد نظر خود را از مکان این چنین بیان میکند: اگر مکان را چیزی بدانیم که در آن بیش از یک جسم نتواند بود و ممکن نیست جسم دیگری با او آنجا باشد، از آن روست که با متمکن برابر است و مکان همواره تازه میشود و جسم از او جدا میگردد و ممکنات بسیار هر یک در مکان میآیند و میروند و همه یا بعضی از این صفات جز در هیولی یا صورت یا بعد یا سطح خواه حاوی باشد یا محوی، یافت نمیشود.
اما کانت در مورد تمهیدات میگوید: اینکه میتوان خواست که یک خط تا بینهایت امتداد پیدا کند با یک سلسله تغییرات مثلا (مکانهایی که در حرکت طی میشود) به طور نامتناهی ادامه یابد، مستلزم تصور مکان و زمانی است که از آن جهت که به خودی خود محدود به حدی نیست و نمیتوان آن را از مفاهیم استنتاج کرد جز شهودی نمیتوان باشد38.
این دیدگاه شاید برای عصر کانت که عصر حاکمیت مطلق هندسه اقلیدسی بود پذیرفتنی باشد، ولی بعد از عصر کانت و از آغاز قرن نوزدهم که هندسه اقلیدسی مورد تردید قرار گرفت و هندسه نااقلیدسی برای تبیین دیدگاههای نوین از فضا مطرح گردید آیا نباید دیدگاه کانت از مکان (فضا) را مورد ارزیابی مجدد قرار دارد؟ کانت از یک سو فضای مطلق را همان فضای نیوتنی میداند و از سوی دیگر با اقتدا به آرای لایب نیتس معتقد به روابط مونادهاست.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که نظریه کانت در باب مکان مبتنی بر شهود حسی، به تبیین نظریههای مختلف هندسی قادر نیست و برای شناخت بیشتر و دستیابی به مفهوم جامعتری از مکان یا فضا، به آشنایی با هندسههای دیگری غیر از هندسه اقلیدسی نیاز است."