چکیده:
نوشتاری را که در پیش روی دارید تفسیری است از مبانی رشد و احکام و مسائل آن که بیشتر با تکیه بر آیات قرآن کریم و در برخی موارد با استشهاد به روایات فراهم آمده است. نویسنده معتقد است که جامعنگری، انتخاب احسن و خردورزی از لوازم رشد فردی و اجتماعی است. در این مقاله رابطه بین «اطاعت»، «ولایت» و «رشد» به این صورت ترسیم شده که این سه بسان هرمی هستند که رشد در رأس آن و اطاعت و ولایت در قاعده آن است. بنابراین ولی غیر رشید، ولایتش ساقط است و اطاعت از اوامر غیر رشید هیچ وجه شرعی و عقلی ندارد. نویسنده ملاکهای رشد را شرع، عقل و رویه عقلا معرفی کرده است. وی بر آن است که استفاده از روش آزمایش و خطا برای رسیدن به رشد، امری لازم است. نیز تأکید کرده است که پذیرش لوازم رشد، با پذیرش برخی آسیبهای فردی و اجتماعی همراه است. بنابراین نباید به خاطر برخی آسیبها، راه رشد و لوازم آن را سد کرد و رهروان را به درجازدن و گرد خود چرخیدن و بیراهه رفتن واداشت.
خلاصه ماشینی:
"در آیه بعد این دانش ملازم یا زمینهساز رشد معرفی شده است،(1) آنجا که موسی علیهالسلام به خضر علیهالسلام میگوید: «هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا»؛ (آیا تو را پیروی کنم بر اینکه مرا از آنچه به تو آموختهاند بیاموزی تا به رشد راه یابم) و از آیه 68 همین سوره فهمیده میشود که یکی از لوازم______________________________1) در مورد نقش نحوی «رشدا» اختلاف نظر وجود دارد.
بنابراین رشید کسی است که بتواند: اولا، راههای مختلف را در نظر بگیرد و جوانب و عواقب هرکاری را ببیند؛ثانیا، راه بهتر را برگزیند؛ثالثا، آن راه صحیح را با حجت و برهان قاطع به اثبات برساند؛ لذا نمیتوان اندیشه و عملی را پیش خود برتر دانست و با تحکم بر دیگران تحمیل کرد که چه بسا برتر بودن آن خیالی بیش نباشد؛ چنانکه خدای متعال درباره گروهی میفرماید: «یحسبون انهم یحسنون صنعا»[کهف 104] (میپندارند که کاری نیک میکنند) و یا در جایی دیگر میفرماید: «افمن زین له سوء عمله فرآه حسنا»] فاطر 8]؛(پس آیا آنکه کار بدش آراسته شده و آن را نیک میبیند).
در اسلام اطاعت از پدر و مادر واجب شناخته شده است، اما این امر منوط به آن است که آنها فرزند را به راه رشد دعوت کنند، ولی اگر راهی را نشان دهند که به طور مسلم خلاف راه خداست، نباید اطاعت کرد."