خلاصه ماشینی:
"با توجه به نظر مرحوم علامه،خوبی و بدی و عدل و ظلم اخلاقی،فقط در مورد انسانها معنا دارد زیرا اعتبار خود آنهاست و نمیتواند خداوند را به این معنا عادل یا ظالم دانست چون این دو صفت اعتباری را انسان ساخته است برای اینکه منافع خود را حفظ کنند گرچه ریشهاش تکوینی و هدایت الهی باشد.
اشاعره این استدلال را نپذیرفتند زیرا مبتنی بر قاعدهء حسن و قبح عقلی بود و از طرفی میگفتند چون هدف،محرک فاعل در انجام فعل است فاعل بدون آن ناقص است و با آن از خود رفع نقص میکند و نقص از ذات باری تعالی به دور است پس نمیتوان افعال الهی را مانند افعال انسان هدفمند دانست.
متکلمین شیعه نیز مانند معتزله میگفتند افعال خداوند هدف دارد و به اشکال اشاعره نیز جواب دادند:اینکه اشاعره میگویند اگر افعال الهی هدفمند باشد مستلزم نقص در ذات باری تعالی است در صورتی است که هدف به فاعل برگردد ولی در اینجا هدف به فعل برمیگردد.
1 خواجه طوسی در اینجا بر مشرب معتزله سخن گفته است زیرا از نظر متأخرین شیعه،قضا و قدر الهی با اختیار انسان منافات ندارد بلکه انکار آن مستلزم جبری بودن افعال انسان است چه ما با پذیرفتن ارادهء ازلی و عمومی حق تعالی نمیخواهیم بگوییم که کارهای انسان بدون علت و مقدمات صادر میشود که نفی علیت است و هم نفی اختیار،بلکه عمومیت اراده خداوند و قضای الهی به این معناست که عالم هستی بر یک نظام خاص خلق شده است و اراده الهی به تمام افعال و امور از طریق این نظام تعلق میگیرد."