چکیده:
بعضی نظریههای غلمی که وارد دنیای علم میشونده ساختار علم را کم و بیش
تغییر داده) برای خود جابی باز میکنند. نظریه تکامل زیستی داروین نیز چنین بود.
این نظریه در مغرب زمین» جهانبینیها را عوض کرد؛ جغرافیای انسان را تغییر داد؟
مقام قدسی انسان را متزلزل کرد و او را تا حد یکک حبوان پایین آورد؛ تفسیرهای
متون مقدس راجع به انسان را دگرگون ساخت و به پیدایش اخلاق تکاملی:
داروینیسم اجتماعی و رقابت اقتصادی و تسلیحاتی و نظامهای سرمایهداری و
مکاتب زورمدار منجر گردید. اما چون بسیاری از این استنتاجات نتیجه ملطقی
داروین نبود» در برابر انتقادهای جدی اند یشمندان؛ مواضع اولیه راجع به این
نظریه تعدیل گردید و این نظریه در جایگاه و مرتبة خودش قرار گرفت و مدافعان آن
از بلندپروازی و دخالت در قلمرو سایر علوم دست برداشتند و امروزه به جای تکامل
زیستی انسان از تکامل فرهنگی او سخن میگویند.
إن کل نظریة علمیة حیغا تدخل فی إطار امجموعات العلمیة ونر بشکل ما عل هندسة
العلم. و تجعل لنفسها مکانة و مول بین بقیة النظریات العلمیة الاخرئ و هکذا کانت
نظریة التکامل الداروینیة لعلم الاحیاء. فإن هذه النظریة کان لا الأثرالکبیر فی الغوب و
ذلک فی تغییر افکار أصحاب الرؤیة الکونیة. و کذا یرت الجغرافیة الانسانیة و قد زازلت
المکانة القدسیة للانسان و أوصلته ال الحضیض حینا وصفته بحیوان؛ و قد قلبت هذه
النظریة موازین التفاسیر للتصوص السماویة المقدسة حول و أدت إل ایجاد
الاخلاق التکاملیة و الداروینیة الاجقاعیة و المنافسة الاقتصادیة و التسلیحیة والنظم
الرأسمالیة و أقطاب القویٰ العظمئ. و لکن با أن العدید من هذه الاستنتاجات لم تکن
النتیجة المنطقیة لنظریة داروین. لذا أصلحت المواقف البدائیة التی تعود الی هذه النظریة و
توقفت هذه النظریة فی اطارها و قد تنازل المدافعون عن طموحاتهم و عن التدخل فی کاقة
العلوم؛ والیوم أصبحوا یتکلمون عن التکامل الثقافی للإنسان بدلا من التکامل الحیوی له.