چکیده:
تفسیر کشاف تألیف محمود بن عمر زمخشری از برجستهترین تفسیرهایی است که از هنگام حضور در عرصه تفاسیر قرآن مجید،ملاک سنجش تفسیرهای قدیم و آهنگساز حرکت تفسیری پس از خود بوده است.زمخشری به دلیل تسلط بر دانشهای مختلف موردنیاز تفسیر توانسته است از همه آنها استفاده کند و همه آنها را در خدمت تفسیر قرآن قرار دهد. برجستهترین امتیازات کشاف در بعد مباحث ادبی،موضوعات نحوی و بلاغی و در بعد مباحث کلامی،بیان عقاید معتزلی است. کشاف را هم میتوان کتاب ملی در نحو عربی و بلاغت ادبی و هم مجموعهای کامل از اعتقادات معتزلی دانست. زمخشری در تفسیر آیات قرآن،ابتدا از ظاهر آیه استفاده کرده،عقاید خود را از آن استخراج میکند و درصورتیکه ظاهر آیه تأیید عقاید معتزله نباشد با استفاده از ابزار لغت و موشکافیهای بسیار دقیق لغوی و سپس موضوعات بلاغی مانند مجاز و تشبیه و...تلاش میکند مقصود خود را بر آیت قرآنی تحمیل کند.این کار چنان ظریف و هنرمندانه صورت میگیرد که امکان تشخیص آن بسیار سخت و دشوار به نظر میرسد که در این مقاله به برخی از این موارد پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"برای مشخص شدن عظمت و منزلت تفسیر کشاف به مواردی از دانشهای مختلفی که در آن به کار رفته است ذیلا اشاره میشود: لغت زمخشری وقتی با اولین کاربرد هر لغت در آیات قرآن روبهرو میشود به بیان آن میپردازد و بسیار زیبا آن را توضیح میدهد؛مثلا در مورد لغت«مشوا»در آیه 91 سوره بقره «یکاد البرق یخطف ابصارهم کلما اضاء لهم مشوا فیه» میگوید:المشی:جنس الحرکة المخصوصه،فاذا اشتد فهو سعی فاذا ازداد فهو عدو:مفهوم مشی،جنس و کلیت حرکات مخصوص است که وقتی شدید شود،سعی نام خواهد گرفت و وقتی افزونتر شود دویدن نامیده خواهد شد.
متن سخن زمخشری چنین است:اگر سوال شود چرا«ختم»به خداوند متعال نسبت داده شده در حالیکه این نسبت چون موجب نپذیرفتن حق است،قبیح است و خداوند متعال هم از انجام دادن فعل قبیح مبرا است به دلیل سخنان بسیاری که در اینزمینه بیان کرده است «و ما انا بظلام للعبید» من ظلمکننده به بندگان نیستم یا آیه «و ما ظلمناهم و لکن کانوا هم الظالمین» ما به آنان ظلم نکردیم بلکه آنها خود بودند که در حق خویش ظلم روا داشتند و یا آیه «ان الله لا یأمر بالفحشاء» خداوند به زشتیها امر نمیکند و موارد متعدد دیگری که در قرآن موجود است،پاسخ خواهم داد،مراد،بیان صفت قلبهای آنها است به این بیان که بسته شده است مثل اینکه بر آنها مهر زدهاند و موضوع انتساب ختم به خداوند برای بیان این مطلب است که از بس این صفت،دوام و ثبات داشته و پیوسته استمرار یافته است به موضوعی فطری و طبیعی تبدیل شده و از حالت عرضی بودن خارج گردیده است که این نوع بیان در زبان عربی به فراوانی یافت میشود."