چکیده:
از انتخاب از نمادهای مشترک کشورها با نظام سیاسی جمهوری است.در تبیین چگونگی مشارکت شهروندان،ترجیحات رأیدهی و کیفیت تصمیمگیری آنها در گزینش رأی دادن به تعدادی نامزدهای انتخاباتی دو دسته نظر عمده وجود دارد:یک دسته از رویکردها انتخابات را ابزار دستیابی به منافع تلقی،و ترجیحات رأیدهی را از این زاویه تحلیل میکند.در مقابل،رویکردهای غیر ابزاری با نگاهی عمدتا جامعهشناختی به پدیده رأیدهی آن را در تعامل با محیط و خصوصیات آن میبیند و با این روش،عناصر دخیل در تصمیمگیری شهروندان را برمیشمارد و به تجزیه و تحلیل میکشد.در این مقاله به تبیین رویکرد اول پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"آیا به حمایت از نامزدهای جناح با حزب نیرومند که انتخابات را در دست دارد بپردازد یا به پشتیبانی از نامزدهای احزاب ضعیف؟ تحلیل این اصول پنجگانه ما را به دو عنصر اصلی هدایت میکند:یکی عنصر قضاوت درباره واقعیتها و دیگری عنصر قضاوت درباره ارزشها؛به عبارتی عملا ارزشیابیهای سیاسی،مخلوطی از قضاوتهای اخلاقی و واقعیتی است؛بویژه در وضعیت غیر قطعی و مخاطرهآمیز اعتقادات یا تصوراتی مثل خوبی و سایر ارزشهای اخلاقی است که بر ارزشیابی رأیدهندگان و تصمیمات افراد تأثیر میگذارد؛62بطور مثال در دوره چهارم انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهر تهران رأی زیاد آقایان ابوترابی و حسینی(معلم اخلاق)احتمالا ناشی از وضعیت بلا تکلیفی مردم در برابر مخالفتهای شدید و حتی حذفی دو جناح موسوم به راست و چپ بود درحالیکه بنا به نظریههای عقلانی ابزاری تصمیمگیری عاقلانه میبایست تصمیمی باشد که یک نامزد دارای صلاحیت سیاسی-اقتصادی را برگزیند؛اما چرا چنین نمیشود؟چرا کنش منطقی و عقلانی (انتخاب نامزدهای وابسته به جناحهای سیاسی که برحسب عقلانیت با هزینه کمتری میتوانند نیازمندیهای جامعه را برآورده کنند و به قانون تبدیل گردانند)صورت نمیگیرد؟ بنا به نظریه دال در وضعیت غیر قطعی،ارزشهای اخلاقی است که بر رأیدهی افراد تأثیر اساسی دارد یا به قول ویلفرد و پارتو در موقعیت بلاتکلیفی در مقابل کنش منطقی، کنش غیر منطقی شکل میگیرد و لذا رأیدهنده فرانسوی در انتخابات رئیس جمهوری وقتی نمیداند به کدام حزب رأی دهد به آناتول فرانس،کارشناس روح انسانی و ادیب مشهور رأی میدهد."