چکیده:
در این مقاله ابتداء به مفهوم شناسی واژهی «عزت» در فرهنگ لغت پرداخته و آنگاه به
جستجوی معانی این واژه در فرهنگ قرآنی پرداختهایم و سپس وارد مبحث اصلی مقاله
شدهایم که همان «عزت حسینی» در فرهنگ عاشورا است آنگاه با استناد به خطبهها،
نامهها و سرودههای آن حضرت، جلوههای گوناگون عزت در عاشورا و نیز پیامهای
تربیتی این واژهی مقدس را بر شمردیم.
خلاصه ماشینی:
قرآن کریم، تمام عزت را تنها از آن خداوند میداند؛ «ولله العزه جمیعا»[1] وعزیز واقعی را فقط خدا مینامد و بس؛ زیرا تنها موجود قاهر و شکست ناپذیر این عالم که مقهور چیزی نمیشود، فقط خداوند است،و سایر مخلوقات، بخاطر فقر ذاتی و محدودیتشان قابل شکست هستند و چون تمامی عزت از آن اوست، لذا همهی مخلوقات میبایست مقام عزت را تنها از او مطالبه نمایند تا سهمی از عزت نصیب آنان نماید (من کان یریرد العزه فللله العزه جمیعا) همان طوری که همین کار را با ایمان آورندگان انجام داده و سهمی از عزتش را به آنان عطا فرمود: «و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین»[2] عزت خاص خداوند و رسول او و مؤمنین است.
و در آیهای دیگر، راه دستیابی به عزت و نیز راه ذلت و زبونی را بیان فرمود: «من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعدالکلم الطیب و العمل الصثالح یرفعه»[1] راه عزت تنها ایمان و عمل صالح است، و غیر از این راه، ذلت و خواری است: «ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذله فی الحیوه الدنیا»[2] لذا بنی اسرائیل را که از راه ایمان و عمل صالح فاصله گرفتهاند به عنوان افرادی که ذلیل شدهاند نام میبرد: «ضربت علیهم الذله و المسکنه».
اگر قرآن میفرماید عزت خواستن از غیر خدا ممنوع است (ایبتغون عندهم العزه) و نیز تعریف و تمجید ستمگران از گناهان کبیره شمرده شده است، بخاطر این است که افراد ناشایست عزیز نشوند و افراد شایسته ذلیل نگردند.
در فرهنگ عاشورا آموختیم که اگر دستیابی به عزت راهی جز مرگ و کشته شدن نداشته باشد، باید این راه را پیمود تا به ساحل شرافت و عزت برسیم؛ لذا امام (ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود: «من از مرگ، باکی ندارم.