چکیده:
این مهم که عشق چیست و معشوق کیست و دو سویه بودن عشق بین معشوق و عاشق، و ارتباط
این نوع عشق و عاشقی با قیام امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا و تبیین عرفانی این نوع
عشق و بازتاب اشاره گونهی آن در شعر فارسی، موضوع این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
در آن نفس که بمیریم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جـان کـه خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم ، به جستجوی تو باشم[1] حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبـویـم جمـال حــور نجـویم، دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقـی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم عشق نخستین شعلهی نور وجود است که منزه از ماهیت و انیت بوده و به ذات خویش ملتهب و فروزان و به هر رنگی درآمده و به هر صنعتی ظهور پیدا میکند و صفات از پرتو نور او فروغ میگیرند.
حافظ حسین (ع) را چنان مست و مدهوش کرده بود که هنگام خروج از مدینه چنین گفت: «آنکه از خون دل خویش مایه میگذارد و برای دیدار دوست جانمایه دارد پای پیش نهد و با ما بیاید که من ، خود بامدادان به راه خواهم افتاد.
به همین جهت کربلا میخانهای است که فقط عشق پیشگان راستین بدان راه مییابند؛ طور سیناست که باید عاشق خلع جان کند تا به جانان برسد؛ قاب قوسین است که عاشق و معشوق زانو به زانو مینشینند و چشم در چشم میدوزند؛ کوه حراست که صمیمیترین گفت و گوهای عاشقانه در آن شکل میگیرد؛ خراب آبادی است که جز خراباتیان دردنوش بدان راه ندارند؛ فقط آنهایی که با ساقی سرمستان در عهد الست (الست بربکم قالوبلی) باده نوشیدهاند و مخمور خمر عشق اند و در عشق بازی به مقام رضا و تسلیم رسیدهاند و پروای سوختن ندارند و به شوق وصال پروانهوار خود را به آتش بلا میزنند و میتوانند سوختن و ساختن، محنت و تحمل، زجر و سازش، نور و ظلمت ،عیش و غم، مهروکین و درد و صبر را در جان خویش همنشین کنند، اذن دخول دارند.
»[1] حسین(ع) نیک میداند که راه عشق راه پرخطری است و برای وصال باید صبر و تحمل کرد.