خلاصه ماشینی:
دولتهای غربی که منافع زیادی در ایران داشتند با سرویسهای اطلاعاتیشان از تشخیص چگونگی شکلگیری انقلاب کاملا باز مانده بودند و انقلاب اسلامی را مانند یکی از بیماریهای گذرایی تلقی میکردند که همه ملتها گاه دچار آن میشوند و تصور میکردند که تنها نتیجه عملی این انقلاب همانا ایجاد فرصتهای سیاسی برای همسایگان یا قدرتها خواهد بود.
جهان جدید به دنبال آزادی ابرانسانها از قید و بندهای اخلاق، دین و فلسفه برای اعمال قدرت بر انسانها میگشت اما انقلاب اسلامی آمد تا آزادی از دین، اخلاق و عقلانیت را به آزادگی در دین تبدیل کند، زیرا سیصد سال حاکمیت مدرنیته برای بشر جز استعمار، استثمار، کشتار و غارت، بردهداری، تولید سلاحهای کشتارجمعی مدرن، بمبهای شیمیایی و هستهای، تخریب محیط زیست، فقر و گرسنگی بیش از نیمی از مردم جهان، تحمیل جنگهای ویرانگر به بهانه صدور دموکراسی و آزادی و دفاع از حقوق بشر و امثال اینها به ارمغان نیاورد.
1 انقلاب اسلامی مانند انقلاب پیامبر عظیمالشأن اسلام، انقلابی نیست که آمده باشد مانند انقلاب فرانسه با خارج کردن دین و اخلاق و اخیرا فلسفه از حیات اجتماعی بشر، راه را برای سلطه نخبگانی که اراده معطوف به قدرت دارند فراهم سازد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به تأسی از انقلاب بزرگ پیامبر اسلام در جهانی رخ داد که در آن نه روحی وجود داشت و نه آرمانی، هیچانگاری جهان ساخته دست مدرنیته شرایطی را فراهم کرده است که بشر دو راه بیشتر در پیش پای خود نمیدید.
انقلاب اسلامی ایران مانند انقلاب صدر اسلام، مبشر چنین تلقیای از انسان است و این تلقی به هیچ عنوان با سیطره الهیات یهودی ـ مسیحی در تفکر مدرنیته همسازی ندارد.