چکیده:
: مقالة حاضر تلاشی است برای بررسی مبانی فلسفی و یا رویکرد فلسفی در اندیشة سیاست خارجی امام خمینی و از آنجا که حضرت امام یک فقیه، یک عارف و یک فیلسوف بودند، دیدگاههای حکومتی ایشان تحت تأثیر یافتههای فقهی، عرفانی و فلسفی ایشان قرار داشت. برای مثال، «اصحاب قرارداد اجتماعی» در فلسفة غرب، هر سه به قرارداد اجتماعی معتقدند، اما از آنجا که رویکرد آنها به انسان متفاوت است، دیدگاههای حکومتی آنها نیز متفاوت است. در رابطه با دیدگاههای حکومتی حضرت امام و اندیشة سیاست خارجی ایشان، برای مثال، از آنجا که در انسانشناسی ایشان هرگونه سلطه انسان بر انسان نفی میشود، در سیاست خارجی ایشان هرگونه سلطه کشورهای دیگر به جمهوری اسلامی ایران نیز، نفی میگردد. در این مقال تلاش شده رویکردهای فلسفی اندیشه سیاست خارجی امام تبیین شود.
خلاصه ماشینی:
"سیاست نیز که علم پیامبران خداست راه هدایت انسانها به سوی خدای قادر متعال است، همة انسانها هدایت پیامبرانه را بر نمیتابند و راه کبر و ضلالت در پیش میگیرند، بدین سان مواجهه راه هدایت و خط ضلالت شکل میگیرد و این در حقیقت همان تقابل خیر و شر و اسلام و کفر در اندیشة سیاسی امام خمینی است.
در اندیشة سیاسی حضرت امام نظام خلقت مبتنی بر عدالت است و هرگونه ظلم و ستم را فارغ از اهداف آن برخلاف قانون الهی میداند، لذا تقسیم بندی کشورها به دو دستة ظالم و مظلوم صرفا یک تقسیمبندی ایدئولوژیک نیست بلکه ریشه در نگاه هستیشناسانة امام مبتنی برتقابل جهانبینی توحیدی ـ جهانبینی مادی دارد.
لذا همواره ایشان مهمترین بعد و برکت انقلاب اسلامی و امتیازات آن نسبت به انقلابات دیگر را همین تحول روحی میداند و در این باره میگوید: این تحول روحی که برای شما ملت حاصل شده است حفظ کنید.
امام که عارفی شیعی مذهب بود انسان را برای طی کردن هر یک از دو راه حق و باطل مختار و آزاد میدانست لذا انسان در این دیدگاه آزاد است تا در برابر رهنمودهای فطری که تجلیگاه هدایت خداوندی است منقاد و هدایتپذیر باشد و در نتیجه به کمال و تعالی برسد و یا با پشت کردن به آنها دچار انحطاط شده و از مقام عالی انسانیت سقوط کند."