چکیده:
روش یا متد تحلیل گفتمان امروزه جایگاه خاصی در نظام معرفتشناسی علوم اجتماعی و انسانی به خود اختصاص داده و بسیاری از پدیدههای اجتماعی از منظر تحلیل گفتمان مورد بررسی و تبیین قرار میگیرند. در این مقاله سعی خواهد شد تا با بررسی مفهوم گفتمان و تحلیل گفتمان در نظام اندیشة نحلة پسامدرنیسم و بخصوص میشل فوکو، انقلاب اسلامی بر اساس این روش مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. فرض اولیة این گفتار این است که جنبش انقلابی مردم ایران به عنوان یک «متن» حاصل حضور و مشارکت یک «گفتمان» خاص نیست بلکه در فرآیند این جنبش شاهد نقشآفرینی گفتمانهای متعدد و متکثری هستیم. به لحاظ همین کثرت گفتمانی، انقلاب اسلامی را میتوان دارای شباهتهای زیادی به یک جنبش پسامدرن دانست. برای اثبات این فرض ضمن ارائه مقدماتی دربارة تعریف، پیشینه و جایگاه مقوله گفتمان و متد تحلیل گفتمان در مبانی اندیشه پسامدرنیسم از منظر تعامل گفتمانها خواهیم پرداخت. برای انجام این کار دو محور مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت: یکی مبحث پیدایش گفتمان و پادگفتمان و نظام غیریتسازی در فرآیند جنبش انقلابی مردم ایران و دیگری تحلیل و بررسی گفتمانهای موجود در عرصة متن این جنبش انقلابی.
خلاصه ماشینی:
"البته این نقشآفرینی به گستردگی تأثیر گفتمان اسلامگرایان نبود و فوکو در نوشتههایش بیشترین سهم را در جنبش انقلابی مردم ایران به گفتمان اسلامگرای انقلابی میدهد و عملکرد گفتمان ناسیونالیستی و خرده گفتمانهای درون آن از جمله جبهة ملی و نهضت آزادی در مقایسه با گفتمان اسلام انقلابی کم رنگ میبیند و آن را در قالب ناکارآمدی احزاب و جنبشهای سیاسی در فرآیند انقلاب اسلامی تحلیل کرده و در جایی مینویسد: جبهة ملی هم، که وارث مصدق است، از پانزده سال پیش بیحرکت چشم انتظار گشایشی در فضای سیاسی است که به نظر او بدون توافق امریکا امکان ندارد [فوکو 1377: 62].
میشل فوکو در نوشتههای خود دربارة انقلاب اسلامی ایران ضمن تحلیل ناکارآمدی احزاب سیاسی در فرایند این جنبش انقلابی به حزب کمونیست به عنوان یکی از اجزاء خرده گفتمان چپ اشاره میکند و مینویسد: این حزب وابسته به اتحاد شوروی بود، و در ماجرای اشغال آذربایجان در زمان استالین سازشکاری کرد و حمایتش از «ناسیونالیسم بورژوازی» مصدق نیز دو پهلو بود [فوکو 1377: 62].
با نگاهی به خردهگفتمانهای موجود در متن جنبش انقلابی مردم ایران، به نظر میرسد گفتمان اسلامگرا به لحاظ آمیختگی با تاریخ، ارزشها و باورهای ذهنی آحاد جامعه انطباق بیشتری با نظام صدقی جامعه ایران داشته باشد و این واقعیت نیاز به استدلال و طول و تفصیل ندارد چرا که با نگاهی به بنیانهای فکری خرده گفتمانهای دیگر فعال در عرصة انقلاب میتوان به این نتیجه رسید که همگی در نظام دانایی غیربومی ریشه داشته و انطباق چندانی با نظام صدقی ملت مسلمان ایران نداشته و به همین علت نتوانستند در عرصه کشاکش و تعامل با سایر گفتمانها به هیمنه و فراگیری دست یابند."