چکیده:
مقاله حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است که چگونه و چرا قدرتهای صنعتی بزرگ که دارای برتریهای چشمگیر نظامی هستند در جنگ با کشورهای کوچک دچار شکست شده و مجبور به عقبنشینی میشوند.دولت فرانسه که به طور موفقیتآمیز اندونزی را برای بیش از 60 سال با نیروی نظامی به استعداد 15 هزار نفر کنترل کرد،در 1954 علی رغم داشتن 200 هزار نظامی در ویتنام شکست را پذیرفت و مجبور به عقبنشینی از این کشور شد.ایالات متحد امریکا نیز با نیرویی به استعداد 500 هزار نفر مجبور به عقبنشینی از این کشور شد. هدف این مقاله تلاش برای فراهم آوردن چشماندازی تئوریک است که در آن پیامدهای این منازعات نامتقارن توضیح داده میشود.نویسنده برای تشریح چگونگی پیروزی کشورهای کوچک در جنگهای نامتقارن سه عنصر و شاخص مهم قدرت نسبی،منافع نسبی و آسیبپذیری بازیگران قدرتمند را مورد بررسی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"اغلب نظریهپردازان استراتژیک با این دیدگاه موافق خواهند بود؛اما در عمل و با وجود خطر سادهانگاری،این نکته باید ذکر شود:اگر توانایی نظامی دشمن را برای دست زدن به جنگ بتوان تخریب کرد،ارادهاش برای تداوم درگیری بیمعنی میباشد؛چون امکانات و تجهیزات لازم برای خاتمه دادن به آن دیگر موجود نیست.
واضح است که اگر جنگ به سرعت خاتمه یابد و تصور شود که منافع خاصی از پیروزی حاصل میشود(مانند جنگهای کوچک دورهء گسترش استعمار)امکان درگیری داخلی در مسأله جنگ کاهش خواهد یافت؛اما این راه دیگری از بیان موضوع است که اگر شورشیان پیروز شوند آنان باید شکست بخورند.
گروههای دیگر نیز (مثل تولیدکنندگان سلاح)ممکن است به خاطر منافع خود از محل فروش تسلیحات از جنگ حمایت کنند،اما اگر جنگ مثل مورد الجزایر یا ویتنام به طور چشمگیری تشدید شود تأثیر قطعی بر روی منابع اقتصادی و سیاسی خواهد داشت که در غیر این صورت فرضا به پروژههای رفاه همگانی تخصیص داده میشد.
مسأله این نیست که منابع تجهیزاتی کشور متجاوز از سوی انقلابیون دستکم گرفته میشود؛بلکه،این آگاهی عمیق وجود دارد که محدودیتهای سیاسی در مورد حداکثر میزان نیروی استقراریافته بحدی واقعی است که وجود آن منابع را تحت الشعاع قرار میدهد و اینکه این محدودیتها با شدت گرفتن جنگ به جای کاهش افزایش پیدا میکند.
هنگامی که در جستجوی مسأله جالبتری بودم دریافتم که شورشیان به صورت پیشفرض شکست نخوردند،یعنی اینکه آنها چگونه شکست خوردند؟ باید خاطرنشان کرد که یکی از عدم تقارنهای مهم که روابط جنگطلبان را مشخص کرد این بود که(به عنوان نتایج عدم تقارن در ثروت و توسعهء اقتصادی و فناوری)،شورشیان فاقد توانایی فیزیکی برای حمله به قدرت مرکزی بودند."