چکیده:
در دو بخش پیشین این مقاله، نگرش منفی و مثبت مولانا به زن مورد بررسی قرار گرفت و در بخش حاضر نمادپردازی او دربارة زن تبیین میشود. زن در اشعار مولانا از سویی نماد عشق الهی، روح، جان، زمین و رویش است و از سوی دیگر نماد جسم، نفس، دنیا و حرص است. البته این نمادپردازی متخالف، ناشی از دوگانگی نگرش مولانا به زن است که ریشه در فرهنگ تاریخی مسلمانان دارد. بخش دیگر مقالة حاضر سیرة عملی مولانا در قبال زنان را در زندگی شخصی و اجتماعی، در دو بخش روابط خانوادگی و روابط اجتماعی تبیین میکند. به عقیدة نگارنده، این بخش، روشنترین تلقی مولانا از زن است. تلقی مزبور در میان عرفا و شعرایی که اخبارشان به ما رسیده، نظیر ندارد.
خلاصه ماشینی:
"مولانا در بیان این مطلب، با رعایت جانب تشبیه و تنزیه توأمان – که سنت عرفاست- خطاب به حضرت حق میگوید: ای رهیـده جـان تـو از مـا و مـن ای لطیـفهی روح اندر مـرد و زن مرد و زن چون یک شود آن یک تویی چون که یکها محو شد آنک تویی ایـن مـن و مـا بهر آن بـرسـاختی تـا تـو بـا خود نرد خدمت باختی تا من و توها همه یک جان شوند عاقبت مسـتغرق جـانـان شــونـد اینهمه هسـت و بیـا ای امر «کن» 1 ای منــزه از بیــا و از ســخـن 2 با این نگرش، عشاق سایة خداوند بر روی زمین هستند که با تنوع و تعددشان جهان را رونق بخشیده اند: ز سایة تو جهان پر ز لیلی و مجنون هزار ویسه بسازد، هزارگون رامین 3 - اشاره است به آیه 82 سوره یس: «إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون»، «کار خدا غیر از این نیست که هرگاه چیزی بخواهد، به آن میگوید باش، پس میشود.
ب)- نماد روح و جان مولانا روح و جان آدمی را از این نظر که لطیف ترین جانب وجود و پردهنشین کالبد انسان است، مؤنث و از جنس زن میشمارد: سـیمرغ کـوه قاف رسیدن گرفت باز مـرغ دلم ز سـینه پـریدن گـرفت باز خاتون روح خانه نشین از سرای تن چادرکشان ز عشق دویدن گرفت باز 1 با چنین نگرشی، وقتی در تأثیر جادوی ثروت بر انسان سخن میگوید و به آیة «فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه» 2 اشاره میکند که در وصف جادوگرانی است که بین همسران جدایی میافکنند، آیه را از منظر عرفانی تأویل میکند و میگوید: اهل ظاهر، «المرء و زوجه» را به زن و شوهر تفسیر میکنند، اما این معنی نزد اهل تحقیق و معرفت، «روح و پیکر» است؛ یعنی ثروت بین روح و جسم انسان جدایی میافکند."