چکیده:
خشونت از جمله معدود واژگانی است که دو طیف متضاد معنایی را در خویش جمع کرده است. از یک سو، آن مخل حیات و از سوی دیگر عامل شکوفائی ذات محسوب می شود. از این رو، برای تشخیص رویکرد ارزشی خشونت از رویکرد غیرارزشی آن، لازم است گستره فحوای این واژه شناسائی شود تا در پرتو آن بتوان در سطح جامعه، برخوردهای انفعالی یا کنشی که خشونت زا هستند، از خشونت های مفید و ضروری مورد تمییز قرار داد. در این راستا، این نوشتار خشونت را در دو مقوله هست ها و بایـدهای خشونت مورد بـررسی قرار داده است که در بخش اول پس از تعریف خشونت، به اقسام خشونت از قبیل خشونت های مجاز و غیرمجاز، فیزیکی و غیرفیزیکی، فردی و اجتماعی پرداخته و سپس بعد از ذکر عوامل خشونت در جامعه فعلی، به بعضی از دستورالعمل های اخلاقی، در جایگزین کردن رفتار رحمت آمیز به جای رفتار خشونت زا اشاره کرده است.
Violence is among the rare words which has two contrasting groups of meanings. On the one hand، it disturbs living; on the other hand، it is the source of the glorification of human nature. Hence، to distinguish the values of violence from the non-values، it is necessary to identify the semantic content of the word، so that one can distinguish violent actions from the necessary useful violence. To do so، this paper studies violence under two categories: the way it actually is، and the way it should be. In the first part، after defining violence، the paper tries to classify it into permitted and non-permitted violence، physical and non-physical violence، and personal and social violence. Then، the sources of violence in the present society being mentioned، some moral instructions have been proposed to replace violent behavior with merciful behavior.
خلاصه ماشینی:
"میورزد، بدین معنی که ملزم نمیداند تا با مقتضیات جهانی خود را منطبق سازد و در این امر تا آنجا پیش میرود که از پذیرش قوانینی که به طور تکوینی در عالم وجود دارد و از روابط بین موجودات انتزاع میشود، نیز خودداری میکند، هرچند این عقیده و نظر با پارادوکسها و تناقضات زیادی مواجه است لکن این مقاله از نقد دیدگاههای فلسفی معذور است؛ بنابراین اگر با دیدی «تکلیف مدار» به معتقدان نظریه پیش گفته برخورد شود و حتی به منظور تأمین سلامت جسم یا روح طرفداران این نظریه، قواعد و قوانینی را بر ایشان تحمیل یا حتی توصیه نمود یا از انجام اعمالی خاص ایشان را نهی کرد، در این صورت این اقدام از نظر این افراد نوعی خشونت تلقی میشود؛ چنانکه ژانپل سارتر، زنان ناهنجار را زیر عنوان آزادی مورد تشویق قرار میداد و پاپ به خاطر مخالفت با همجنسبازی از دریافت جایزه صلح نوبل محروم شد.
خشونتهای مجاز خود دارای اقسامی هستند که به شرح ذیل بیان میشود: الف)ـ خشونتهای قانونی و غیرقانونی این تقسیمبندی نشان میدهد که بین مجاز بودن و قانونی بودن خشونت، رابطه تساوی و ترادف برقرار نمیباشد بلکه رابطه بین این دو عموم و خصوص منوجه است، زیرا ممکن است قانونی ظالمانه و برخلاف موازین شرعی یا اخلاقی تصویب شود و دستگاه حاکمه برای اجرای چنین قانونی به خشونت مبادرت ورزد، این چنین خشونتی قانونی اما غیرمجاز است و نیز میتوان تصور کرد که مردم برای خنثی کردن تصمیمات قانونی اما نادرست حکومت ناگزیر از اعمال خشونت باشند، اینگونه خشونت غیرقانونی اما مجاز است؛ به عنوان مثال میتوان به قانون کشف حجاب در زمان رضاخان و قانون نفی ضرورت سوگند به قرآن کریم در انجمنهای ایالتی و ولایتی در زمان محمدرضا پهلوی توجه کرد؛ البته در اعمال خشونت در برابر اینگونه تصمیمات باید به نکات زیر توجه داشت: اگر قانونگذار خداوند متعال باشد، همواره خشونتهای مجاز با قانون مترادف خواهد بود، بنابراین در این موارد خشونتهای مجاز غیرقانونی، به نحو موضوعی منتفی خواهند شد."