خلاصه ماشینی:
"(23) نظریه پلنتینگا تا چه اندازه قابل قبول است؟ استفن ویکسترا استدلال میکند که باورهای دینی «اساسا دلیلمند» (24) اند یعنی به این باورها تنها زمانی میتوان عقلا معتقد شد که شخص دلیلی در دست داشته باشد که اشخاصی در جامعه فکری وی، دلایل معتبری بر اعتقاد به آنها دارند.
هرچند این مطلب درست به نظر میرسد، اما نتیجهای که در پی دارد آن است که تنها کسانی که پیشاپیش علاقهمند به پذیرش مابعدالطبیعهای خداباورانه همچون مابعدالطبیعه پلنتینگا هستند، با چنین دفاعی از عقلانیت باور دینی متقاعد خواهند شد، (27) و اگر به نوبه خود این مابعد الطبیعه خداباورانه بخواهد با توسل به اعتقاد پایه به مؤلفههای کلیدی خود (وجود داشتن خدا، کمال مطلق و خیرخواهی او و مانند آن) اثبات شود، دفاع پلنتینگا از واقعا پایه بودن باور دینی نیز منجر به دور خواهد شد.
) اشکال دوم مبین آن است که علاقه به شکلدهی باورهای دینی در اوضاع و شرایط معین ممکن است یک ساز و کار غیر قابل اعتمادی برای تشکیل باور باشد (اگر این ساز و کار قابل اعتماد میبود، باورهایی که به این وسیله ساخته میشدند، نمیبایست با دیگر باورهایی که به روش یکسان شکل گرفتهاند، در تضاد باشند.
) اشکال دوم را میتوان ـ برای مثال ـ با این استدلال پاسخ داد که (1) حس خداجویی یک ادوایتایی آسیب دیده و تضعیف شده است و اینکه (2) باورهای دینی وی به وسیله ساز و کارهای دیگر شکل گرفتهاند که یا در جهت حقیقت نیستند و یا بد عمل میکنند.
: University of Notre Dame Press, 1979); "Is Belief in God Properly Basic?"