خلاصه ماشینی:
"ازاینرو به لهستانیان گرفتار که در قبال تهدید و خطر دائمی دو همسایه مهیب و توانا(روسیه و پروس)درمانده بودند و در سال 1796 میلادی به او مراجعه و تقاضا کردند که برای ایشان قانون اساسی نجاتبخشی بنویسد،پس از دو سال تأمل و اندیشه در اینباره،نظریات خود را اعلام کرد که با مروری در پاسخ او آسان استنباط میشود که همان آزادمرد بلندپروازی که در دوران جوانی نوشه بود«آدمیزاد،آزاد افریده شده است،دریغا که همه جا او را به زنجیر بستهاند»با واقعبینی و از راه خیرخواهی به لهستانیهای دردمند هشدار میدهد و اخطار میکند که بیبندوباری در گفتار و رفتار سیاسی همان و در گرداب هرج و مرج و حتی در ورطهء انتحار ملی افتادن همان و به آنها میگوید:«آزادی هم بوتهء آزمایش است و هم یک عطیهء آسمانی و لازمهء دست یافتن و اطمینان بر آن اندازهشناسی افراد و انضباط اخلاقی آنهاست و باز میگوید: «آزادی غذای نیروبخشی است اما سنگین و دیرهضم است و از این روست که من به آن سبکسرانی میخندم که با شنیدن یک حرف از دهان فلان ماجراجو برانگیخته میشوند و از عاقبت کار آن آدم پرخاشگری بیم دارم که دم از آزادی میزند بدون اینکه از معنی واقعی آن چیزی سر در بیاورد،همان کسی که میان مفهوم آزادی با لگام گسیختگی تفاوتی نمیگذارد»و باز میافزاید: «آزادی،ای برترین نعمت آسمانی،ای آزادی مقدس!کاش مردم قدر تو را درست بشناسند و متوجه باشند که در ازای چه بهای گرانی به دست میآئی و امکان پایندگی و دوامت چه اندازه قلیل است و لین نکته را هم کاش بیاموزند که از عهدهء انجام شرایط تو برآمدن صد بار دشوارتر است تا اطاعت امر فلان حاکم جبار."