چکیده:
زندگی بسیاری از افراد جامعه با مشکلات متعددی روبه رو است. گاه در این اندیشه فرو میرویم که آیا منشأ یک مشکل
خاص در زندگی افراد جامعه ناشی از کنشهای فردی و متوجه شخص است یا از ساختار اجتماعی کلان در ابعاد
منطقهای، ملی یا جهانی سرچشمه میگیرد. نویسنده در این مقاله، ابتدا به بازشناسی و تفکیک دو مسئله عمومی و مشکل
شخصی میپردازد و توضیح میدهد که گاهی مشکلات فردی را به دلیل داشتن تجارب مشترک مسئلهای عمومی تلقی
میکنیم. سپس برای تبیین و توضیح بیشتر این مقوله، سه مثال ویژه را مطرح میکند که اولی (بیکاری) علیرغم تلقی
عامه مردم، مشکل فردی محسوب میگردد و سومی (جنگ) مسئلهای کاملا عمومی و دومی (محیط زیست) وضعیتی
میانه دارد.
نویسنده مقاله پس از پایان بردن این بحث بر مسائل عمومی متمرکز میشود و با بهرهگیری از نظریات
جامعهشناختی خرد و کلان، به تبیین جامعهشناختی آنها میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"سپس برای تبیین و توضیح بیشتر این مقوله، سه مثال ویژه را مطرح میکند که اولی (بیکاری) علیرغم تلقی عامه مردم، مشکل فردی محسوب میگردد و سومی (جنگ) مسئلهای کاملا عمومی و دومی (محیط زیست) وضعیتی میانه دارد.
من این امر را با انواع متفاوتی از مسائل عمومی بیان خواهم کرد، اما به ویژه بر مسأله جنگ، که به تمام معنا مسئلهای عمومی است، متمرکز خواهم شد و در نهایت در بخش پایانی، به این سؤال برمیگردم که چگونه دیدگاههای جامعهشناختی ممکن است فهم ما را نسبت به مسائل عمومی تقویت کنند و ما را قادر سازند تا بتوانیم ریشههای این مسائل را در کنش انسانی مشاهده کنیم تا در نتیجه، اقبال ما را در مهار آنها افزایش دهند.
بنابراین، آنچه عموما به عنوان یک ساختار غیرشخصی و کلان (با نام بیکاری) تلقی میشود، در حقیقت به شیوه تجربیات شمار زیادی از مردم اشاره دارد که به هیچوجه تصادفی نیستند، بلکه نظاممند و سازمان یافتهاند و اگرچه تجربه هیچ فردی از بیکاری دقیقا با تجارب سایر افراد یکسان نیست، اما این فایده را خواهد داشت که افزایش و یا کاهش سطح بیکاری را تا حدی تعمیم بدهیم، به گونهای که منعکسکننده برخی عناصر مشترک تجارب مردم از کنشهای متقابل انسانی باشد.
عواقب کشتار، هتک حرمت، غصب و سوء استفادهها، گاهی نشان داده میشدند، اما آنها اغلب در خبرنامههای عمده، که دیدارکنندگان معمولی مشاهده میکردند، به طور کامل تبیین و بررسی نمیشدند (و از همین نظر، کمتر در مطبوعات مصور) بجز برای لحظاتی کوتاه، به ویژه زمانی که اخبار ترسناک تیتر قرار میگرفت، تعداد زیادی از مخاطبان وسایل ارتباط جمعی نسبت به آنچه اتفاق میافتاد به طور وسیعی بیخبر میماندند."