خلاصه ماشینی:
"ادیب برومند فروردین سپاهان خرما شهر سپاهان با چنان زیب و نمود آن هوای مشکسای و آن فضای مشکسود!
بس خوش آمد در سپاهان جلوهء خرم بهار خاصه در هنگام فروردین،کنار زندهرود!
بنگرد خرم بهشتی سبز و ناپیدا کران هر سیاحتگر که سوی این دیار آید فرود!
این بر آن گوید:ره عیش و طرب مسپارد پر و آن بر این گوید:سوی وصل بتان بشتاب زود!
بنگر آنجا بس درختان صف کشیده با نظام چون گروه لشکری،هنگام سان در زیر خود!
و آن پل محکم که چون دین و دل مرد خداست گرد بر گردش،درخت و آب،دین و دل ربود!
بنگر امواج لطیف رود کآمد در فغان همچنان سرگشته مام،اندر غم گمگشته رود!
اشک این خرم زمین را از فراز کارگاه میرود بر دیدگان آسمان هر لحظه دود!
رفتن از شهر سپاهان بس دریغ آید(ادیب) در چمن ناکرده عیش و از طرب نابرده سود"