خلاصه ماشینی:
"راست شد.
این کودکان ترک با ایمانی عجیب آواز میخواندند.
اما این سرود مهرانگیز و این آهنگ پرتمنا و این نغمهی پرشور و هیجان که در هوا اوج میگرفت همانند ترانه «درنا»سرود سرزمین ما و ملت ما.
سرود بزرگترین رنجها و و دردهای ما و مظهر امید و آرزوهای ما بود.
اما بر لبان معصوم کودکان.
این کلمات چه سنگینی خاصی بخود میگرفت.
بر زمین صلح و صفا نازل بفرما ای خدا بر گنهکاران طریق توبه بنما ای خدا درد بیماران دل خون.
کن مداوا ای خدا یتیمان سر در جبین فروبرده با صدائی رسا تمنا میکردند: بر گنهکاران طریق توبه بنما ای خدا.
پدرشان درحالیکه سرش راتوی دو دستش میفشرد اینطور تکرار میکرد: ترحم کن خداوندا.
ترحم کن خداوندا.
و میدانم که امشب نیز هنگامیکه.
تاریکی کلبه وحشتبار را فرامیگیرد و هنگامیکه سه یتیم بخواب نازشان فرومیروند در تابوت چهارم.
بحکم ندای وجدان«همچنان بیدار پاسداری خواهد کرد،کسیکه جز پدر آنها نیست."