چکیده:
نگرش انتقادی به رویدادهای تاریخی و نقد گزارشهای منابع به منظور رسیدن به شواهد تاریخی، مسئله مهمی در مطالعات تاریخی است.علم تاریخ،حاصل تداخل دو افق حال و گذشته است و از ارتباط متقابل میان مورخ و گزارشهای تاریخی بهدست میآید.محقق تاریخ پس از گزینش رویدادهای مورد نظر،به نقد آنها میپردازد تا به ماهیت اصیل آنها و شواهد قابل وثوق دست پیدا کند.در واقع،علم تاریخ از ارتباط میان مورخ و دادههای قابل وثوق بهدست میآید.دستیابی به دادههای قابل وثوق تاریخی نیز از راه نقد منبع و به عبارت روشنتر،نقد گزارشهای منابع،امکانپذیر است.چگونگی نقد منبع در تاریخ و انجام عملی آن در دو قالب نقد داخلی و خارجی که هر کدام راهکارهای خاص خود را دارد،در این پژوهش بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"هر چند کار اصلی محقق تاریخ در ابتدای امر رسیدن به عینیت واقعیتهای تاریخی (گزارشهای قابل وثوق)یا دستکم تلاش در جهت نزدیک شدن به این مقوله است،اما به هر حال باید دادههای تاریخی در اختیار داشته باشد که با برقراری رابطه با آنها به شناخت واقعیت در گذشته بپردازد.
در این بخش از نقد،این سؤالها مطرح میشود: آیا مطالب،تصویری از حقیقت ارائه میدهند یا خیر؟ آیا مورخ مهارت،صداقت و روحیه بیطرفی داشته است؟ آیا با وقایع آشنایی داشته است یا خیر؟ آیا با مطالب ارائه شده موافق بوده است یا مخالف؟ آیا در متن،تحریفی صورت نگرفته و در صورت تحریف چه انگیزهای در کار بوده است؟ فاصله زمانی و مکانی میان مورخ و نگارش متن چقدر است؟ آیا میان مطالب متن،هماهنگی و انسجام وجود دارد؟ آیا روحیه حاکم بر عصر خود را متجلی کرده است؟ آیا درهم ریختگی مطالب و تحریف آنها عمدی بوده است یا سهوی؟ منتقد منبع پس از طرح سؤالها و پیش فرضهایی از این قبیل،سعی میکند از طریق راهکارهای نقد درونی به ارزیابی مطالب بپردازد.
بررسی احوال مورخ و صحت انتساب متن:در این مبحث،دو نکته مورد نظر است:از یک طرف،صحت انتساب است که آیا منبع و متن مورد نظر از فرد ادعا شده است یا خیر؟ مطلب دیگر این است که به فرض صحت انتساب،آیا نویسنده،واقعیت را بیان داشته یا آن را در جهت اهداف و نیات خود و غیر واقعی آورده است؟ منتقد به منظور اثبات صحت انتساب، از یک طرف خود اثر را از لحاظ اسلوب فکر و طرز بیان حوادث ملاحظه میکند و از طرف دیگر،قرینهها و نشانههای تاریخی-اجتماعی را برای تعیین زمان ایجاد اثر بررسی میکند."