چکیده:
این نوشتار سعی دارد ضمن مرتفع نمودن برخی ابهامات در گفتمانهای راجع به دین و حقوق بشر،گزارهء سازگاری آنها را در سطوح نظری،همگانی و ایدئولوژیک بررسی نماید.البته اذعان میشود که برخورد متناسب با هر گزارهای تابع تشخیص گفتمانی است که بستر آنرا تشکیل میدهد.
خلاصه ماشینی:
"باوجوداین،مبانی فلسفی و عقیدتی بسیاری از اصولی که به نام حقوق بشر مطرح میگردد و حتی مفاهیم برخی از این اصول از دیدگاه دینی با آنچه در تفکر غربی تحت همین عنوان ارائه میشود،متفاوت و احیانا فاقد مشترکات اصولی است؛چرا که در راستای عنایات متفکران علوم دینی به مفاهیم حکومت،قانون،خصوصا دموکراسی و جهد برای توضیح نسبت اینگونه مفاهیم با باورها،ارزشها و احکام دینی،آزادی و نسبت آن با دینداری موضوع بحث و دقت نظر قرار گرفته است(آقایی خوزانی،5831، ج 1،ص 35).
آن دین مفروض،مشکلی با حقوق بشر-که فرض میکنیم انسانهای از آغاز آزاد نیز میدانستند چیست-نداشت،یا اگر داشت از جنسی دیگر بود؛یعنی مشکل غیر از آنی بود که ما اکنون میشناسیم،و در نهایت از آنرو پدید آمده است که حقوق بشر مفهومی است با خاستگاهی بیرون از قاموس دینی و بیرون از آن محیط سیاسی-اجتماعی و فرهنگیای که پذیرای پیدایش و رشد عبودیت بوده است.
از منظر این دینها،در دورهای که هنوز عصر جدید آنها را وادار به همسازی با پیامدهای ادراک آزادی نکرده،نمیتوان حکم کرد که همهء انسانها،با هر دین و عقیدهای،از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق باهم برابرند (محقق داماد،9631،ص 71-32؛جعفری تبریزی،9631،ص 87-89).
اما اگر مثلا پای رخدادی در تاریخ دین در میان باشد و مورخان پا در پهنهء بحث گذاشته و بگویند واقعیت تاریخی جز آن است که در گزارههای اعتقادی دینی در مورد رخدادهای گذشته بیان شده است،نمیتوانند انتظار داشته باشند سخنشان همچون سخنان پزشکان پذیرفته شود.
میچل آویلا،ادوین،«لیبرالیسم سیاسی و آزادی دینی:تساهل نامتقارن نسبت به آموزههای فراگیر اقلیتها»،مبانی نظری حقوق بشر(مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی حقوق بشر)،دانشگاه مفید،2831."