خلاصه ماشینی:
"در مقالهء تفسیر و تأویل آمدهاست که تفسیر قرآن مربوط به ظاهر آیاتی است که مراد آنها آشکار نیست و خدای تعالی در پارهای از آیات قرآن به گونهای سخن گفته است که تنها گروه خاصی میتوانند به فهم آنها نایل آیند.
اما این ایرادات قابل نقد است؛اولا معلم بودن پیامبر ملازم آن نیست که قرآ در افادهء مقاصدش قاصر باشد؛به همین روی قرآن به عربی مبین متصف شده است؛ثانیا ترجمان بودن اهل بیت علیهم السلام هم چنین ملازمهای ندارد که سایر مردم از فهم قرآن ناتوان باشند؛ثالثا تفسیر منهی،تفسیری است که بدون احراز صلاحیت لازم صورت بگیرد و در طی آن دیدگاههای شخصی بر آیات قرآن تحمیل گردد؛رابعا اختلاف فهم مردم ناشی از هر چه باشد-اعم از تفاوتهای فردی یا تنوع آیات قرآن به لحاظ دشواری و آسانی و یا اعمال سلیقه و خواهشهای نفسانی امری طبیعی است و با لحاظ همهء این امور به تدبر و راهنایی گرفتن از قرآن فرمان دادهشدهاست.
در مقالهء چند رأی در تفسی به رأی آمدهاست که فهم و بیان معانی قرآن در هر عصر به مقتضای فضای فکری آن عصر تحول یافتهاست؛به همین روی در اثر پیدایش مشارب فکری متعدد و گاه متعارض تفاسیر گوناگون و متناقضی تألیف شده است و این در حالی است که در روایات معصومان علیهم السلام از تفسیر به رأی نهی شدهاست.
ضرورت تفسیر در قرآن دو جهت دانسته شده است:یکی تأکیدات خود قرآن بر تدبر در آیات و ذکر خصوصیاتی در روایات برای قرآن نظیر ذوبطون بودن،وجود متشابهات، اسلوب ویژه،عدم چینش به ترتیب نزول،تفاوت شرایط عصر نزول با عصر حاضر و تغییر پارهای از موضوعات احکام."