خلاصه ماشینی:
"اما کانون گفتمان بینامتنی،بهطور عمده در دستور کار پساساختارگرایان بود که بهطور فزایندههای به دیگر رشته ها کشیده شد و تمایز نگاه باختین با پساساختارگرایان را میتوان چنین خلاصه کرد«آنچه باختین بینامتنیت مینامد نگرش اجتماعی است همانگونه که نسبت به موجودات انسانی چنین نگرشی دارد و ازاینرو این نگرش تا اندازهیی میتواند متمایز از نگرش پساساختارگرایانهیی باشد که در این لحاظ کردن عامل و خاستگاههای معنا آن را نه به مولفان انسانی بل که به خود زبان نسبت می دهد 9.
81» ازجمله نشانههای بارز روابط بینامتنی در دنیای تجربههای بصری میتوان به آثار دوره ای هنرمندان هنرهای تجسمی اشاره کرد، عناصر ثابت و پایداری که خواسته نقاش می کوشد در ادامه کار هنریاش آنها را در روش بیان خویش حفظ کند،این عناصر تکرارشونده و این آثار که در بطن اشتراک درونی این عناصر «روش بیان»یک هنرمند را تشکیل میدهد،در اصل حضور گونهای روابط بینامتنی است« جنبه بینامتنیت در نقاشی را میتوان باتوجه به شیوهیی استنباط کرد که برخی نقاشیها از آن طریق(چنانکه در مورد تابلوهای دولتی و سه لتی دیده میشود)توسط برخی نقاشیهای دیگر تکمیل میشوند،و این حاصل کار نقاشان در«نقل»سبکهای به لحاظ فرهنگی مشخصی از مکاتب هنری یا هنرمندان پیشین است 91.
02»این نکته نباید فراموش شود که امروزه در شاخه گرافیک،دقیقا این رشته های ادامهدار تصاویر،که در ارتباط و بهطور دورنی در کتاب حاضر میشوند جز ارزش آن به حساب میآید،به بیان دیگر بینامتنی بودن تصاویر برای عبور دادن انبوه مضامین و سفارشات امروزه،یکی از روشهایی است که گرافیست میکوشد،باآن،نظم درونی عناصر ناهمگون خود را سامان دهد."