خلاصه ماشینی:
"من هیچوقت فکر نمیکنم که باید تعریف خاصی ارائه بدهم و فعالیت خود را در قالب آن تعریف ادامه بدهم،اتفاقا قالب من هستم و بقیهی چیزها در من قرار میگیرد.
اصلا نمیفهمم من فکر میکنم این بخاطر همان مسئلهایست که شما گفتید«من فکر نمیکنم که چی یعنی چه؟» .
من یکسری یادداشت دارم،براساس این یادداشتها یکسری نقاشی کردهام و یا این یادداشتها را روی تابلو چسباندهام و رویش نقاشی کردهام و حالا فکر میکنم یک چیزی،توی حجم یک روزی داره زندگی میکنه که خیلی شفاف و سیال وجود داره.
این فی البداهگی مربوط به اجرای کار شماست یا موضوعات کارتان و اینکه تا به حال اتفاق افتاده است که بدون اتود قبلی و خیلی ناگهانی مجسمه بسازید؟ .
اما متاسفانه چون عملا توان اجرایی این کار را ندارم سعی میکنم که فقط تخیل بکنم و در کل ابعاد آثار،بعضیها را دوست دارم که همینقدر طبیعی باشد و بعضیها را مجبورم که با این اندازه درست بکنم."