چکیده:
یکی از کتب ارزشمند زبان فارسی "فرهنگ عوام" مرحوم امیرقلی امینی است. امتیاز
برجسته این کتاب عنایت خاص به امثال و اصطلاحات گفتاری و به ویژه امثال رائج در
اصفهان است. در این مقاله ضمن تحلیل امتیازات این اثر ارزنده، برخی کمبودها و
کاستیهای آن نیز همراه با راهکارهایی به منظور رفع آنها ارائه شده است. نیز تعداد
230 ضربالمثل و اصطلاح که از "افتادگیهای" این کتاب است و توسط نگارنده مقاله در
طول ده سال اخیر گردآوری شده همراه با تعبیر آنها به منظور انضمام در چاپهای آینده
کتاب ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"ن گوزار آشجو (به همان معنی) 1/2226- بیاجازۀ (کسی) آب نخوردن- (فردی که در بست خود را در اختیار کسی قرار داده است) 1/2229- بیاستخوان- (به کسی اطلاق میشود که از خانواده شناخته شده و محترمی نیست) 2/2268- بی سر و پا- (آدم فرومایه هم از لحاظ شخیصتی و هم از لحاظ مالی) 1-2272- بی صورت شدن/ کردن (دختر)- (ازالۀ بکارت بهطور غیر قانونی/ شرعی) 1/2311- بیمخ (جدید)- (آدم بیکله و کم خرد، مثل «شعبون بیمخ») 1/2529- پسر بعد از هفت دختر کور- (به طنز به پسری گفته میشود که بعد از چند دختر بدنیا آمده و بیش از حد معمول پدر و مادر او را لوس کنند) 1/2598- پشهبند لنجون (لنجان) ته نداره- (هنگامی که بدون رعایت تناسب و ظرفیت کاری انجام شود) 1/2611- پکیدن (کاری یا چیزی) (جدید)- (به کلی خراب شدن / منتفی شدن / از بین رفتن کاری یا چیزی یا برنامهای) 1/2616- پلکیدن- (پرسه زدن- نزدیک کسی یا جایی حرکت داشتن) 1/2625- پوزش به پوز مشتری نیمیخورد- امینی: ریشش بریش مشتری نمیماند (به همان معنی) 1/2634- پنج کار کردن (مغز) کسی (جدید)- (کمی سفاهت داشتن، به نوعی خل بودن) (ریشه اجتماعی آن مربوط به از کار افتادن یکی از شمعهای اتومبیل شش سیلندر بودهاست) 1/2712- پیچهای کسی شل بودن (جدید)- (اشاره به سفاهت و کم عقلی کسی) 1/2831- تا زیج ببندی جنگ تموم شده- امینی: تا تفنگ و یراق ببندی دعوی تمام شدهاست (به همان معنی) 1/2892- تا قابله اینجاس میخوان بزان- (کسانی که از هر موقعیتی میخواهند به نفع خود بهرهبرداری کنند) 1/3075- تمرگیدن- (نشستن همراه با تحقیر) 1/3124- تو باغ بودن/ نبودن- (متوجه مطلب مورد بحث بودن / نبودن) 1/3168- تورکردن (جدید)- (موافقت طرف را برای معاشقه، مجامعه و حتی ازدواج بدست آوردن- قریبالمعنی با ورتروندن/ بلند کردن) 1/3188- تو لب رفتن (جدید)- (دلخور شدن کسی از سخنی و در نتیجه اخم کردن و عبوس شدن)2/3188- تو لک رفتن (جدید)- (در اصل به معنای تحصیل رفتن و پر ریختن پرندگان و ساکت شدن پرندگان آوازخوان ولی در مثل اشاره به دلسرد شدن و منصرف شدن کسی از کاری است) 1/3194- تو هوا زدن (جدید)- (کسی که هیچ فرصت و بویژه هیچ منفعتی را از دست نمیدهد) 2/3194- تو هولوفدونی انداختن/ افتادن (جدید)- (زندانی کردن / شدن) 1/3202- تو پاچۀ / ..."