چکیده:
مجاز مرسل یکی از بحثهای مهم علم بیان است که بیشتر با عنوان کلی استعاره مورد بحث
قرار گرفته است و اگر جداگانه بدان پرداختهاند بیشتر مقدمهای بودهاست برای درک
بهتر مبحث استعاره. امروز با گستردهتر شدن علوم بلاغی و دقایق آن، مجاز مرسل نمود
خاص یافتهاست. در این مقاله سعی برین است که مجاز مرسل را به عنوان یک بحث مستقل
مورد نقد و بررسی قرار دهیم. به منظور روشنترشدن مطلب در این مقاله علاوه بر
مثالهای متداولی که در کتابهای بلاغت وجود دارد، مثالهای جدید نیز مورد بحث قرار
گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"تحسر به پــــیری رسیــــدم درین کهنــــه دیــر جــــــوانی کجایی که یادت به خـــیر مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود نبود دندان لابل چراغ تابان بود (رودکی) ســـــرآمد روزگــــار ســــعد بــــوبـــــکر خداوندش به رحمت در رساناد (سعدی) ب: اظهار ضعف خدا را رحمیای منعم که درویش سرکویت رهی دیگر نمیداند، دری دیگر نمــیگیرد(حافظ) تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من پــــیاده مــــیروم و هــــمرهان ســـــوارانند (حافظ) کــــارم چو زلف یار پریشان و درهـــم است پشتم به سان ابروی دلدار پر خم است (سعدی) ج: اظهار سرور بیـــــا که رایت منصور پــــــادشاه رســـــــید نویــــد فـــتح و بشارت به مهر و ماه رسید (حافظ) شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی، ای صوفیان باده پرست(حافظ) خـــــوشتر از ایـــــام عشـــق ایـــام نــیست بـــــامداد عــــاشقان را شـــــام نـــیست (سعدی) د: دعا سیــــصد هزار شــــهر کنـــی به زفیــــروان ســـــیصد هــــزار بــاغ کنی به زقندهار (منوچهری) 2- مرکبات انشائیه: (مانند: امر، نهی، استفهام) الف: امر نازها زآن نرگس مستانهاش باید کشـــید این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش (حافظ) در این بیت مصراع اول جمله امری و انشایی است که میتوان آن را بدین صورت به جمله خبری تاویل کرد: "این دل شوریده برای آنکه آن موهای جعد و کاکل یار را به دست آورد، از آن نرگس مستانه (چشم خمار) یا نازها میکشد" ب: استفهام عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست ج: نهی مــــــکن شــــــهریــارا جوانـــــی مــــــکن چـــــنین بــــر بـــــلا کامــرانی مکن (فردوسی) 2- مجاز عقلی اسناد فعل یا شبه فعل است به چیزی که در ظاهر مربوط و منتسب بدان نیست به سبب علاقه غیر مشابهتی که میان آن چیز ظاهر با چیز واقع است، همراه با قرینهای که ذهن را از اسناددادن آن فعل یا شبه فعل به آنچه در ظاهر منسوب بدان است، باز دارد."