چکیده:
تئوری پیچیدگی، علم مطالعه سیستمهای انطباقی پیچیده است. علمی است که تئوری آشوب،
تئوری خودسامانی و هندسه برخالی را در بر میگیرد. این تئوری برخلاف آشوب که از
فیزیک ریشه گرفته، به طور اساسی ریشه در بیولوژی دارد. اگر چه بین هستیشناسی،
شناختشناسی و روششناسی تئوری پیچیدگی و پست مدرنیست شباهتهایی وجود دارد، ولی
نمیتوان آن را در گروی پست مدرنیست قرار دارد؛ زیرا بین علم پیچیدگی و پارادایم
اثباتگرایی نیز شباهتهایی وجود دارد. در این مقاله با نگاهی به مفهوم پارادایم، سیر
تطور مقایسه پارادایمها با تئوری پیچیدگی، بررسی و ارکان سهگانه پارادایم
اثباتگرایی و پست مدرنیست را با پیشفرضهای تئوری پیچیدگی مقایسه خواهد شد. در
اینجا نتیجهگیری میشود که تئوری پیچیدگی به طور کامل در گروی پست مدرنیسم قرار
نمیگیرد.
خلاصه ماشینی:
"ساختن اجتماعی واقعیت بحثی است در گروی فکری نمادین - تفسیریون که مدعیاند واقعیتها را ما با اذهان خود میسازیم (تئوری وضع واقعیت enactment theory که کارل ویک آن را مطرح کرد، اشاره به این مطلب دارد) اما وقتی به عنوان یک واقعیت مورد پذیرش جامعه قرار گرفت و بر سر آن نوعی اجماع عمومی یا اجتماعی حاصل شد، گفته میشود به صورت اجتماعی ساخته شده است [29؛ 30؛ 31].
superego اما در کاربرد تئوری علمی برای مطالعه سیستمهای اجتماعی باید به دو سؤال پاسخ داد: 1- آیا سیستمهای اجتماعی قابل تحویل به قوانین فیزیکی میباشند (اگر میباشند چگونه)؟ اگر نیستند چگونه میتوان از یک استعاره (در این حالت استفاده از تئوری علمی) برای درک و تبیین پدیدههای اجتماعی استفاده کرد؟ 2- پارادایم نیوتنی مدعی است که همه سیستمها میتوانند به تصویر خود در قوانین فیزیک ]فیزیکالیسم[ تحویل شوند.
co-evolution بسیاری از اندیشمندان [42، ص 218؛ 84، صص 209-315؛ 85؛ 86، صص 22-28] بر ماهیت زمینهای بودن دانش تأکید میکنند و مدعیاند که علم باید از حالتی که در آن یک مشاهدهگر میتواند واقعیت فیزیکی را از بسترش جدا کند (اثباتگرا) به نوعی درک علمی جدید تغییر کند که در آن حالت نیز عالم درون جهان مشاهده شده قرار میگیرد.
بنابراین ماهیت هستیشناسی، شناختشناسی و روششناسی علم پیچیدگی نشان میدهد که علم پیچیدگی در گستره پست مدرنیست قرار نمیگیرد؛ زیرا ماهیت رئالیستی و قطعیتگرایی هستیشناسی آن و شیوههای قیاسی مورد استفاده نظریهپردازان پیچیدگی به خصوص در حوزه تئوری آشوب، علم پیچیدگی را به پارادایم اثباتگرایی بهتر نزدیک میکند؛ درک ماهیت زمینهای بودن و درون فیزیکی دانش در شناختشناسی تئوری پیچیدگی آن را به پارادایم فرا اثباتگرایی و به طور خاص به هرمونتیک نزدیکتر میکند."