چکیده:
این اعتقاد که در ابتدای عصر جدید «انقلابی علمی» رخ داده که بشر را از اوهام و
تخیلات رهانیده و او را از ظلمت به روشنی رسانیده، از اعتقادات محکم در سدههای اخیر
است. در ابتدا به اختصار، مکتبی که این اعتقاد را درباره تاریخ علم به کار میگیرد، معرفی
میشود و در تعامل با آن، نظر دوئم مطرح میشود که معتقد است اساسا «انقلابی علمی» رخ
نداده است. در تحلیل این موضوع، نظریات کوایره و برت درباره وقوع «انقلاب علمی» طرح
میشود که آنان از دیدگاهی دیگر معتقدند که واقعا «انقلاب علمی» رخ داده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابر این اکنون به تحلیل این مطلب میپردازیم که چرا دوئم منکر پدید آمدن علم جدید و روش علمی میگردد و ثانیا به این سؤال خواهیم پرداخت که آیا دوئم چنانکه از مشخصههای دوره مدرن است به علم، اولویت و برتری میدهد و علم را منبع واقعیات هستی میداند یا خیر.
به این ترتیب دوئم براساس واقعیات تاریخ علم، آموزه پیوستگی خود را عرضه میکند و معتقد است که علم جدید ادامه و گسترش علم دوره قرون وسطی است.
البته بیان این نظر، ویران، و خود توهمی جدید است؛ زیرا اولا برخلاف واقعیات تاریخ علم است و چنانکه در اثر «نجات پدیدارهای» دوئم آشکارا میتوان دید، میان پژوهشهای قبل و بعد از انقلاب علمی ادعایی اتصالی آشکار برقرار است و دقیقا همان رشتههای پس از انقلاب، توسعه یافت که قبل از آن به اندازه کافی توسعه یافته بود و رشتههای دانشگاهی منظم و ریشهداری شده بود.
مکتب تاریخنگاری متداول چنین نظری دارد و مدعی است که بشر باید گوی معرفت علمی، قرون وسطی را ترک میکرد و این کار را در انقلاب علمی قرن هفده انجام داد و البته این امر چنانکه توضیح دادیم نشدنی است؛ هر چند اصلاحات اساسی در بعضی اجزای این گوی میتواند صورت گرفته باشد.
نحوه اظهارنظر ابوریحان نشان میدهد که وی نسبت به عقیده نظری اعتقاد به حرکت وضعی زمین، نوعی نگرش ابزارگرایانه اتخاذ کرده است؛ به این معنی که او معتقد است که هم بر اساس اعتقاد به حرکت وضعی زمین و هم براساس اعتقاد به عدم حرکت وضعی زمین ـ البته با بهرهگیری از دیگر پارههای معرفت نجومی و ریاضی آن زمان ـ میتوان ابزاری ساخت که بهطور دقیق با مشاهدات نجومی تطابق داشته باشد."