چکیده:
در دیدگاههای رایج، هدف تربیت اجتماعی، هنجارپذیر کردن کودکان و نوجوانان است. اما این نوع تربیت با ساختار شخصیت و تعریف
فعال و خلاق آن مغایر است. از آنجا که شخصیت به یک معنا، بیانگر شاخص بودن و متمایز شدن از دیگری است، به نوعی واگرایی یا
ناهمگرایی از دیگران تأکید دارد. در حالیکه هدف تربیت اجتماعی آنچنان که عنوان شد، در این راستا نیست.
در اینجا نقطهی اختلاف «اجتماعی کردن» و «اجتماعی شدن» آغاز میشود. اجتماعی کردن منجر به تقلید، دیگر پیروی، همگرایی و
هنجارپذیری و اجتماعی شدن منجر به تحقیق، خودپیروی، واگرایی و هنجارگزینی و هنجارآفرینی و دستیابی منحصر به فرد میگردد.
پرورش استقلال عمل، آزادی اندیشه و اعتماد به نفس دانشآموزان میتواند زمینهساز این باشد که آنها به جای اینکه تابع صرف تجربهها
باشند، به بازسازی تجربه بپردازند.
نظریههای یادگیری مبتنی بر تجربه بر اهمیت تعامل یادگیرنده با واقعیت در تجربه بیرونی
تأکید دارد؛ زیرا در این رویکرد هرکس ممکن است، جهان هستی را نسبت به کس دیگر به گونهای متفاوت ادراک کرده و بر اساس آن ادراک و
برداشت، اعمالش را هدایت کند. فرآیند اجتماعی شدن نیز به طور نسبی از همین ویژگی «نسبت گرایی» برخوردار است.
هرقدر ارتباطها و کنشهای کودک طبیعیتر در محیطهای واقعیتر و غیر رسمیتر رخ دهد، عمق و پهنای تأثیرگذاری آن در توسعهی
مهارتهای اجتماعیفرد بیشتر میگردد. در واقع تحول «خودشناسی» از فرآیند «اجتماعی شدن» سر بر میآورد.
نهادینه شدن تجربیات گروهی و اجتماعی، زمانی رخ میدهد که «اجتماعی شدن» به منزلهی فرآیند طبیعی، تکوینی و خودانگیخته در بستر
واقعی زندگی اجتماعی رخ دهد و اگر این روند در قالب یک «پروژه» و نه یک «پروسه» به افراد تحمیل شود، خاصیت ذاتی خود را از دست
میدهد.
نهایتا برای ایجاد تمایز یافتگی میان «اجتماعی کردن» و «اجتماعی شدن» باید گفت که در اجتماعی شدن متربی با طبیعیترین روشها و در
طبیعیترین موقعیتها، الگوی رشد و تحول خود را در تعامل با تجربهی اجتماعی شخصا کشف میکند؛ در حالی که در اجتماعی کردن
کودک در زیر چتر سنگین کنترل و حمایت والدین و فشارهای اجتماعی فرصت تجربهی شخصی خویش را پیدا نمیکند.
خلاصه ماشینی:
"جدول شمارهی 1: باهم بینی تمایز میان «اجتماعی شدن» و «اجتماعی کردن» اجتماعی شدن اجتماعی کردن فرایندی درونی و پویشی فراوردهای بیرونی و ایستا خودانگیخته و فاعلی دگرانگیخته و انفعالی درونزاد دیرپا برونزا و ناپایدار مداخلهگری ارادی تبعیت کنندگی غیرارادی خودپیروی مطبوع دگر پیروی منفور همسان و همرنگ با «خود واقعی» ناهمسان و ناهمرنگ با «خود واقعی» انتخاب شخصی الزام اجتماعی هنجار آفرین هنجارپذیر نظم خودجوش و رغبتزا نظم بیرونی و نفرت زا کشف تجربه و خلق موقعیتها کسب تجربه و تسلیم موقعیتها جریانی تکوینی و طبیعی جریانی تدوین شده و مصنوعی خود نظمجویی و خود راهبری درونی کنترل و نظم بیرونی مهارتیابی خود بنیاد مهارت دهی دیگر بنیاد کنشوری درونزا رفتارهای واکنشی برونزا ارتباط عرضی و تعاملی ارتباط عمومی و تحکمی تفویض اجتماعی بر اساس اصل تعادلجویی تحمیل اجتماعی بر اساس اصل تبعیتجویی بازسازی و نوسازی تجربهی اجتماعی بازتولید تقلیدی از رفتارهای اجتماعی الگویابی خودانگیخته الگودهی دگر انگیخته فرد شوندگی جامعهگرا جامعهپذیری مصلحتگرا نقد کننده و گزینشگر تقلید کننده و مطیع تربیت طبیعی و اصیل تربیت تصنعی و عاریهای سازماندهنده و جهتدهندهی رفتار خویش تبعیت کننده از رفتار دیگران دارای تفکر واگرا و خلاق دارای تفکر همگرا و یکنواخت شکلدهندهی هویت شخصی خویش شکلپذیر از هویت جمعی دیگران هر چند کودک در ابتدا هنجارها و ارزشهای اجتماعی را از بزرگسال کسب میکند، اما این اکتساب عموما بدون تغییر و دستکاری صورت نمیگیرد؛ بلکه به تعبیر «ژانپیاژه» کوددک، براساس «درونسازی» (1) و «برونسازی» (2) که دو سازوکار هوش به شمار میروند، در برخورد با واقعیت، جهان درون را تابع جهان بیرون و جهان بیرون را به رنگ جهان درون خویش درمی آورد (3) .
The Unschooled Mind: How Children Think and How Schools Should Teach Howard Gardner (New York: Basic Books, 1991) (ISBN 0-465-08895-3)."