چکیده:
در این مقاله، ضمن مقایسه نورستان شیخ شهاب الدین سهروردی و بستان نور امام محمد غزالی، نشان
میدهیم که راه سهروردی در حکمةالاشراق از راه غزالی در مشکاةالانوار، کاملا جداست. در این
مقاله، برخلاف آرایی مبنی بر تأثیرپذیری سهروردی از غزالی در باب علمالانوار، این دیدگاه ساخته و
پرداخته شده که نورشناسی سهروردی در حکمةالاشراق، دارای ویژگیها و قلمروهایی است که
نورشناسی غزالی در مشکاةالانوار، فاقد آنهاست. خلاصه، نور سهروردی نسبت به نور غزالی، نوری
است از لونی دیگر.
خلاصه ماشینی:
"1. آیا سهروردی از غزالی متأثر بوده است اگرچه ممکن است «مشکاةالانوار غزالی تأثیر مستقیمی بر ارتباط میان نور و امام، بدانگونه که سهروردی فهم کرده، داشته باشد» (1) ، برخلاف آنچه در مقدمه مصحح رساله هیاکلالنور سهروردی آمده، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست که «[سهروردی] در تدوین «فلسفةالنور» خود در کتاب حکمةالاشراق، طرح کلی و خطوط اصلی نظرش درباره نور و ظلمت و نورالانوار و عالم انوار و مراتب آن را از مشکاةالانوار او وام گرفته [باشد] ...
در حکمت الاشراق، اگرچه در مقام ثبوت و واقع، کثرات، بهعنوان رشحات نورالانوار، استقلال وجودی و نوری خود را بالتمامه از دست میدهند و به حضیض ظلمت و هلاکت سقوط میکنند، اما مانع از این نیست که در مقام شناخت، به آن توجه شود، و عجایب آنها و مناسباتی که دارند و قواعدی که بر آنها حاکم است و عوالم و مراتبی که دارند، کشف شود.
اما کاری که سهروردی کرد و غزالی نکرد، این بود که یافتههای دل را دستمایه بافتههای عقل قرار داد، و نور را از رهگذر دل بر عقل تاباند و مکاشفات نوری و شهودات اشراقی خود را بهدست تعبیرات عقلانی سپرد، اینجاست که حکمت اشراق متولد شد؛ برای مثال یکی از دلمشغولیهای مهم و اساسی سهروردی، تکثر و تنوع دائمی و روبه تضاعف این عالم است."