چکیده:
نظریه وحدت شخصی وجود ـ به عنوان رأی اخیر ملاصدرا در ساحت وجودشناختی
ـ بر بسیاری از مباحث فلسفه متعارف تأثیر بنیادین داشته است. این دیدگاه که طبق
آن وجود حقیقی مختص به وجود حق تعالی است و ممکنات صرفا ظهور، نمود، شأن
و وصف آن به شمار میروند، نافی یکی از مهمترین مبادی حکمت، یعنی اصل
تحقق کثرت به حساب میآید. ملاصدرا که در دیدگاه تشکیک وجود، تحقق کثرت
در عین وحدت را پذیرفته بود، بر تفسیر بسیاری از اصول فلسفی از جمله اصل علیت
توانمند بود. با تغییر نظریه وجودشناختی وی و پذیرش دیدگاه وحدت شخصی
وجود، امکان تبیین اصل علیت معهود فلسفی وجود نداشت و ملاصدرا ناچار شد در
تبیین رابطه وجود حق با ظهورات و نمودهای آن به طرح نظریه تجلی که مولود عرفان
اسلامی است، بپردازد. طبق این نظریه، وجود حق به واسطه وجود منبسط که به نحو
تفصیلی دربرگیرنده همه ممکنات است، در مجالی و مظاهر مختلفی نمایان شده
است.
ملاصدرا با تغییر دیدگاه وجودشناختی، اصل علیت را به نظریه تجلی بازگرداند.
این نظریه را میتوان رویکردی عرفانی به اصل علیت تلقی کرد.
خلاصه ماشینی:
"با تغییر نظریه وجودشناختی وی و پذیرش دیدگاه وحدت شخصی وجود، امکان تبیین اصل علیت معهود فلسفی وجود نداشت و ملاصدرا ناچار شد در تبیین رابطه وجود حق با ظهورات و نمودهای آن به طرح نظریه تجلی که مولود عرفان اسلامی است، بپردازد.
(همان: 71) اما به صراحت اعلام میدارد که این نظریه رأی اخیر او نیست و طرح مبحث تشکیک را به دلیل رعایت مراتب تعلیم میداند، بلکه رای پایانی او همچون عرفا دیدگاه وحدت شخصی وجود است.
(همان: 40؛ همو، 1981م: 307؛ جامی، 1358: 10) (1) وجود منبسط از دیگر مباحث مقدماتی در تحلیل اصل علیت بر مبنای نظریه وحدت شخصی وجود، مسئله وجود منبسط است.
ملاصدرا در تبیین اصل علیت بر مبنای دیدگاه وحدت شخصی وجود، علاوه بر بیان فوق (نفی اصل علیت فلسفی و ارجاع علیت به تجلی و تشأن)، عباراتی دارد که در آنها از جاعلیت و مجعولیت ذات حق با وجود منبسط سخن میگوید؛ یعنی به نظر میرسد که او رابطه علیت را تنها از میان علل و معالیل کثیر جمع میکند و آن را در ارتباط میان حق و وجود منبسط محدود میکند.
همانطور که اشاره شد، صدرالحکماء نسبت علیت و منشائیت را تباینی میداند، ولی با غور در مسئله و با توجه به آن که منشأئیت بواسطه نیازمندی حاصل میشود و متضمن فقر ذاتی و وابستگی سایهوار اشیا به ذات حق است، میتوان نسبت این دو را به نحو دیگری تبیین کرد: وقتی امری به امر دیگری نیازمند باشد و از آن نشأت گرفته باشد، یا آن رابطه از نوع علی و تولیدی است و یا از این نوع نیست."