چکیده:
گرچه اذعان به وجود عقل در آدمی از باورهای بدیهی و یا نزدیک به بداهت است، اما شناخت
ذات و حقیقت آن و ارائه تعریف جامع و مانع از آن و کارکرد آن در شناخت معارف نظری و
احکام عملی از مسائل مورد اختلاف و در خور تحقیق و بررسی است. در این مقاله، عقل از ابعاد
گوناگون معناشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی از دیدگاهعلوم عقلی، تجربی و معارف نقلی
کاوش شده است.
خلاصه ماشینی:
"» (حسنزاده آملی، 1366: 33) لفظ جوهر نیز که در حدیث شریف آمده، مقصود از آن جوهر تحت مقوله ارسطویی نیست، بلکه تنها اشاره به لا فی الموضوع بودن آن دارد، چنانکه ملاصدرا میفرماید: «ان الذوات المجردة عن النوریه غیر واقعة تحت مقولة و ان کانت وجوداتها لا فی موضوع» (همان)؛ حقایق نورانی مجرد از ماده تحت مقوله نیستند، اگرچه وجودشان در موضوعی نیست [و حد حوهر بر آنها صادق است] و اما روایاتی که موضع عقل را مغز (دماغ) دانسته، اشاره به شأن این جهانی عقل است که عقل، اگرچه ذاتا موجودی مجرد از مادی و روحانی است، برای تدبیر نفس و بدن در نشئه دنیا نیازمند به ابزار مادی است و مغز ابزار فعالیت علمی انسان در این دنیاست، چنانکه امام صادق(ع) در خلقت انسان میفرماید: الانسان خلق من شأن الدنیا و شأن الاخرة فاذا جمع الله بینهما صارت حیاته فی الارض (همان، 37) آفرینش انسان دو شأن دارد: یکی شأن دنیایی و دیگری شأن اخروی (فوق عالم مادی)، پس وقتی خدا این دو را در مجموعه واحدی گرد آورد، انسان حیات زمینی پیدا کرد.
پس با توجه به روایات و کلمات بزرگان حکمت، نفس بعد از عبور از مراتب نباتی و حیوانی به مرتبه عقل میرسد و به اعتبار عقل، ناطقه قدسیه و اهل فکر و ذکر علم و حلم و هوشیاری میشود و با کسب معارف الهی به مرتبه نفس الهیه ملکوتیه صعود میکند و به فرموده علی(ع) آنگاه: نیرویی لاهوتی و جوهری بسیط میگردد که به ذات خویش زنده است و اصل و ریشهاش عقل است، از عقل پدیدار میگردد و از عقل حقایق را فراگیرد و با (چراغ) عقل دلالت کند و اشارت نماید، بازگشت این نفس به عقل است، آنگاه که کمال یابد و به عقل مشابهت پیدا کند، همه موجودات از عقل سرچشمه میگیرند و با کسب کمال به سوی او برمیگردند، پس نفس متصف به این اوصاف ذات خدای بلند مرتبه و شجره طوبی و سدرة المنتهی و جنة المأوی است."