چکیده:
احکام راجع به علیت - راجع به اینکه چه چیز علت چه چیز می شود - آن قدر در زندگی ما متداول است که ما متوجه آن نمی شویم. اما چرا یک چیز علت چیزی دیگر می شود؟ چه چیزی یک شی را علت شی دیگر می سازد. ما ابتدا باید میان فهم رابطه علیت و فهم آنچه علیت به هم می پیوندد، فرق بگذاریم. این رابطه علیت چیست که علت و معلول را به هم پیوند می دهد؟ این سوال اول است. اما همچنین می توانیم بپرسیم علت و معلول باید چه نوع هویاتی باشند تا در این رابطه قرار بگیرند؟ به عبارت دیگر، علل و معلولات چه هستند؟ این پرسش دوم است. عمده بحث این نوشتار به پرسش اول می پردازد و بخش پایانی نیز به پرسش دوم خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"اولین وجه، این تصور است که علیت عبارت از یک رابطهء ضروری میان علت و معلول نیست و روابط علی را نمیتوان به نحو پیشینی شناخت؛تصور دوم،این است که در علیت نوعی نظم وجود دارد؛بیان اینکه الف علت ب است،ما را ملتزم به این مدعا میکند که اشیائی که کاملا شبیه الف هستند،علت اشیائیاند که کاملا شبیه ب هستند.
اما چه نیازی است که میان ضروری بودن و پیشینی بودن به این طریق تمایز قائل شویم؟یک دلیل این است که در بعضی نظریههای خاص دربارهء علیت، احکام راجع به علیت و معلول را میتوان به نحو پیشینی شناخت-در عین اینکه آنها همچنان ممکناند.
اما آیا چیزی فراتر از این هم میتوانیم بگوییم؟آیا ما میتوانیم باور معمولمان را موجه سازیم؟توجیه این باور دست کم دو امر را میطلبد:اول،باید نشان دهیم که ممکن نیست علیتی که متضمن نظمی نیست،وجود داشته باشد-یعنی علیتی که ما آن را علیت«منحصر در فرد» میخوانیم،ممکن نیست وجود داشته باشد؛دوم،ما باید برای اینکه چرا علیت متضمن نظم است،تبیین داشته باشیم.
اما این پرسش،سؤال دیگری را باقی میگذارد:آن پدیدههایی که بدین نحو باهم پیوند دارند(دو طرف رابطهء علیت)،چه نوع هویاتی هستند؟علل و معلولات چه نوع اموری هستند؟هیوم علل و معلولات را«اشیاء»میخواند؛آیا آنها اشیای مادی معمولی مثل سنگها و چوبها هستند؟ ما باید میان دو نوع ادعای علی تمایز بگذاریم؛اولین نوع آنجایی است که میگوییم نوع عامی از اشیاء،علت نوع عام دیگری از اشیاء است:مانند آنجا که میگوییم که سیگار کشیدن علت سرطان است."